کتاب «شهید بهشت هشتم» به قلم پویا کرمی و از سوی انتشارات کتیبه نوین منتشر شد. این کتاب، زندگینامه شهید حجتالاسلام محمد صادق دارایی، امام محله شهید حرم مطهر رضوی را روایت میکند.
به گزارش مرکز رسانه بنیاد هدایت؛ کتاب «شهید بهشت هشتم» به قلم پویا کرمی و از سوی انتشارات کتیبه نوین منتشر شد. این کتاب، زندگینامه شهید حجتالاسلام محمد صادق دارایی، شهید مضروب حرم مطهر رضوی را روایت میکند که همزمان با سالروز شهادت این شهید جهادگر در خبرگزاری بسیج بازنشر داده شد.
پویا کرمی درباره این کتاب نوشت: «کتابی که نوشته ام «شهید بهشت هشتم» نام دارد که درباره زندگینامه گهربار شهید حجتالاسلام و المسلمین محمدصادق دارایی است. تا قبل از این کتابی برای ایشان چاپ نشده بود. ایشان شهید دارایی بود و همه دارایی اش هم از دار دنیا شهادتش بود.
اگر از حجتالاسلام دارایی بخواهم بنویسم، لبخندهای معصومانه فاطمه را به یاد میآورم. برق چشمهای روشنش در آلونک کوچک و کم نورشان. کفشهای طبی صورتیاش را بغل گرفته بود. آن یک جفت کفش همه آرزوی کودکانه اش بود که برآورده شده بود؛ آرزوی راه رفتن، قدم برداشتن و دویدن.
اگر از این طلبه جهادی بخواهم بنویسم، صدای لرزان پیرزنی را به یاد میآورم که تنها دلخوشیاش همکلام شدن با او و مددکاران مرکز نیکوکاریاش بود. در مخروبهای کوچک، در فراموش شدهترین نقطه این شهر، در بستر بیماری افتاده بود و مدتها پایش را از خانه بیرون نگذاشته بود. به او لبخند میزد و میگفت: مادرجان من بسته معیشتی نمیخواهم، همصحبت میخواهم. فقط گاهی سری به من بزنید.
حجتالاسلام دارایی کنارش مینشست و با دقت و حوصله به همه حرفهای پیرزن گوش میداد. همه آرزوی پیرزن تنها همین دقایق کوتاه همصحبتی بود که بر آورده شد. از او حالا آرزوهایی را به یاد می آورم که آرزوی برآورده کردنشان را داشت. خودش، اما اصرار داشت در گوشهای دنج از این داستانها باشد، جایی که هیچکس نام و نشانی از او پیدا نکند. همین هم هست که حالا سطربه سطر گزارش دو هزارو پانصد کلمهای را بالا و پایین میکنم و چیز زیادی از خود او پیدا نمیکنم. کلی حرف و دغدغه و آرزو توی سرش داشت. علاوهبر این طرح خدمت در ازای خدمت را هم راهاندازی کرده بوده است. اینکه اگر هر خدمتی به خانوادهای ارائه میشود آن خانواده هم باید در ازایش خدمت دیگری ارائه کند. مثلاً اگر برای یک خانواده چرخ خیاطی خریداری میشد و چرخ اشتغالشان به گردش در میآمد، آن خانواده موظف بودند برای یک خانواده دیگر که نیاز به پوشاک داشتند لباس بدوزند. اگر خانوادهای که خدمتی را دریافت کرده بودند هیچ مهارتی نداشتند موظف بودند که فرزندشان را به مسجد بفرستند. فرزندشان مکبر و مؤذن میشد و جذب مسجد محله.
جمعیتی در شهرک شهید رجایی در حاشیه شهر مشهد که محدوده خدمت شهید دارایی بود، تلفیقی است یعنی شیعه و سنی در کنار هم زندگی میکنند. آنهایی که از نزدیک با فعالیتهای جهادی این طلبه جوان آشنا بودند، شهادت میدهند او همانقدر که به خانوادههای نیازمند شیعه خدمت رسانی میکرد، خدمتگزار خانوادههای نیازمند اهل سنت هم بود.
دشمنان پیش خودشان خیال کرده بودند با یک تیر، چند نشان میزنند؛ از همه حیاتیتر، «وحدت» را. با خودشان حساب کرده بودند. در لباس اهل سنت به چند طلبه شیعه سوءقصد میکنند و بذر تفرقه میپاشند در زمین زندگی مسالت آمیز شیعه و سنی در ایران. آن وقت تا مدتها از این زمین، فتنه و آشوب و ناامنی درو میکنند. اما یادشان رفته بود «االله خیر الماکرین». همان وقتی که فتنه گران تکفیری سرمست از خیالات باطلشان بودند، خدا با انتخاب طلبهای گمنام، نقشههایشان را نقش بر آب کرد؛ جوان جهادگری که نه تنها خادم و محبوب مردمان محروم اهل سنت بود بلکه از قضا با خانوادهای از اهل سنت هم وصلت کرده بود. و همان شد که خدا اراده کرده بود؛ خونی که از این طلبه بی ادعا به زمین ریخت، در رگ شیعه و سنی جوشید و آرزوی تفرقه را به دل بدخواهان ایران اسلامی گذاشت…
سرانجام ایشان یک شهادت به دو روش نصیبشان شد؛ شهادتی مثل امام حسین(علیهالسلام) با لبان تشنه در ماه رمضان و شهادت امام علی(علیهالسلام) که در ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ ضربت خوردند و در روز ۱۸ فروردین در بیمارستان کامیاب مشهد مقدس جام قهرمانی شهادت را بالا بردند.
وقت مرگم بنویسید به روی کفنم
سر و عمامه من هر دو فدای وطنم
ای دواعش صفتان جمله بسوزید که من
تا حسینی شده ام،نیست خیال بدنم
آرزویم به جهان،خادمی دین خداست
قلمم جوهر عشق است و سلاحم سخنم
شادی روح شهدا صلوات»
در دیگر رسانه ها ببینید:
خبرگزاری بسیج