نظام مسائل امام میانی در محله; نظام اجتماعی

نظام اجتماعی

| مواجهه عاطفی انسان با دیگر آحاد انسانی |

  1. نیاز به جلوگیری از غیبت برای تنظیم مناسبات اجتماعی محله[۱]
  2. نیاز به رواج روحیه اولویت قراردادن همسایه بر خود و محبت به آن‌ها نیاز به رواج محبت به همسایه [۲]
  3. نیاز به ایجاد احساس مسئولیت اجتماعی نسبت به مساکین و ایتام محله[۳]
  4. نیاز به توجه به نعمت ازدواج به عنوان فناوری حفظ بافتار اجتماعی محله[۴]
  5. نیاز به مراعات اخلاق خانوادگی توسط زوجین به منظور حفظ و تقویت سلول اجتماعی محله[۵]
  6. نیاز به ترویج روحیه بردباری و حلم در روابط اجتماعی مردم محله[۶]
  7. نیاز به رواج فرهنگ متعهد بودن نخبگان جامعه نسبت به محله[۷]
  8. نیاز به ترویج حسن ظن در روابط اجتماعی مردم محله[۸]
  9. نیاز به ترویج روحیه تواصی در روابط اجتماعی مردم محله[۹]
  10. نیاز به مراعات انضباط اجتماعی در سطح محله[۱۰]
  11. نیاز به اقامه نماز جماعت به عنوان فناوری گسترش اخلاق انسانی و روابط سالم میان آحاد مردم محله[۱۱]
  12. نیاز به غلبه حس منفعت‏جوییِ گروهی و جمعی مردم محله بر عافیت طلبی و منفعت جویی شخصی[۱۲]
  13. نیاز به رواج مهماندوستی و مهمان داری در اهالی محله[۱۳]
  14. نیاز به استحکام هویت ایرانی-اسلامی و بومی محله[۱۴]
  15. نیاز به ارتقای سطح تحمل اجتماعی و تضعیف روحیه عیب جویی در محله[۱۵]
  16. نیاز به ایجاد وحدت قلوب و حرکت در مسیر واحد و اتحاد نیرو‌های مومن انقلابی[۱۶]
  17. نیاز به تنظیم روابط انسان‌ها در محله و رواج اخلاق اسلامی در آن به عنوان نمونه نمادین اسلام[۱۷]
  18. نیاز به توسعه تفاهم اجتماعی در محله[۱۸]
  19. نیاز به توسعه رشته اخوت و برادری در محله[۱۹]
  20. نیاز به برقراری پیوند محبت آمیز، عاطفی، فکری و عقیدتی امام محله با مردم محله[۲۰]
  21. نیاز به رواج تعاطف، همدلی، تعاون و همکاری در روابط اجتماعی مردم محله[۲۱]
  22. نیاز به رواج روحیه ادای امانت داری در میان مردم محله[۲۲]
  23. نیاز به رواج صله رحم در سبک زندگی مردم محله[۲۳]
  24. نیاز به رواج محبت نسبت به همراه (همسفر، دوست، همکار و …)[۲۴]
  25. نیاز به رواج حیا در ارتباطات اجتماعی مردم محل[۲۵]
  26. نیاز به رواج خوش رویی و خوش برخوردی در محله به ویژه توسط امام محله[۲۶]
  27. نیاز به وجود عشق و عاطفه جوشان در روابط اجتماعی افراد محله[۲۷]
  28. رواج بی تفاوتی افراد محله نسبت به یکدیگر[۲۸]

[۱] سخنرانی امام خامنه‌ای تلویزیونی در پایان محفل انس با قرآن کریم، ۱۳۹۹٫۰۲٫۰۶: بعضی از آیات هست که مربوط به تنظیم مناسبات اجتماعی است؛ این دستورهای کاربردی مربوط است به مناسبات اجتماعی. فرض بفرمایید: وَلایَغتَب بَعضُکُم بَعضًا؛( سوره مبارکه الحجرات آیه ۱۲) غیبت نکنید؛ این [دستور]، مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند. شما وقتی غیبت میکنید، دل خودتان را چرکین میکنید، دل مخاطبتان را چرکین میکنید، واقعیّت پنهان یک برادر مؤمنی، خواهر مؤمنی را هم بیخودی به رخ این و آن میکشید؛ یک کار غلط و نادرست. او هم نسبت به شما ممکن است که همین کار را بکند. این کار، زندگی را، روابط اجتماعی را از نظم صحیح خارج میکند.

[۲] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، ۱۳۹۸٫۱۱٫۲۶: وقتی [فرزند فاطمه زهرا س] میپرسد که مادر [چرا] شما در حال دعا و تضرّع فقط برای دیگران دعا کردی؟ جواب می‌شنود که «یا بُنَیَّ الجارَ ثُمَّ الدّار» اوّل همسایه، بعد خودمان؛ این یک درس است، این یک راه است، این یک مسئولیّت اجتماعی را به ما یادآوری میکند.

 

بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: وَ التَّوَدُّدُ اِلَى الجارِ وَ الصّاحِب

با همسایه، با «صاحب» -یعنی آن که در سفرمان، در محلّ کارمان، در رفت‌و‌آمدهای روزانه‌مان با ما همراه است- تودّد کنیم، مهربانی کنیم، ابراز مودّت بکنیم؛ این خیلی مهم است. فرض بفرمایید کسی که با شما همراه است، راننده‌ِی شما است یا محافظ شما است یا دوست شما است که همراه شما است؛ با او باید تودّد کرد، باید ابراز محبّت کرد.

[۳] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام، ۱۳۹۸٫۱۱٫۲۶: در قضیّه‌ی مسکین و یتیم و اسیر که خدای متعال در سوره‌ی هل‌اتیٰ این جور با عظمت از این حادثه یاد میکند که هفده هجده آیه حول و حوش این حادثه است؛ حادثه این قدر مهم است. وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه! مِسکینًا وَ یَتیمًا وَاَسیرًا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛ این حادثه، یک حادثه‌ی نمادین است؛ بله، آنجا این بزرگوارها بر گرسنگی خودشان و همه‌ی اعضای خانواده‌شان صبر کردند و به یتیم و مسکین و اسیر کمک کردند، عملاً این اتّفاق افتاد، امّا این نمادین است؛ خب حضرت زهرا میتوانست آنجا بگوید که بروید مسجد پیغمبر، آنجا حکومت اسلامی است دیگر -حالا هم بعضی‌ها میگویند که چرا گداپروری میکنید، خب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد- نه، وظیفه‌ی حکومت، وظیفه‌ی جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظّفند که به معنای واقعی کلمه به یکدیگر کمک بکنند؛ هم کمک مالی، هم کمک فکری، هم کمک آبرویی، انواع و اقسام کمکها باید در جامعه شکل بگیرد؛ این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است.

[۴] بیانات در دیدار جمعی از زوج‌های جوان، ۱۳۹۸٫۰۱٫۰۶: نعمت ازدواج -چه برای پسر، چه برای دختر- نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما توفیق بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی است؛ این نعمت را باید شکر بکنید. شکر این نعمت هم به این است که آن شکلی را که خدای متعال برای خانواده‌ها، برای زن، برای شوهر تعیین کرده و اخلاق خانوادگی‌ای را که در اسلام مقرّر شده، به طور کامل رعایت کنید. و قدر این زندگی را بدانید؛ سعی کنید ان‌شاءاللّه هر چه بیشتر این زندگی را اسلامی کنید.

[۵] بیانات  در دیدار جمعی از زوج‌های جوان، ۱۳۹۸٫۰۱٫۰۶: نعمت ازدواج -چه برای پسر، چه برای دختر- نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما توفیق بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی است؛ این نعمت را باید شکر بکنید. شکر این نعمت هم به این است که آن شکلی را که خدای متعال برای خانواده‌ها، برای زن، برای شوهر تعیین کرده و اخلاق خانوادگی‌ای را که در اسلام مقرّر شده، به طور کامل رعایت کنید. و قدر این زندگی را بدانید؛ سعی کنید ان‌شاءاللّه هر چه بیشتر این زندگی را اسلامی کنید.

[۶] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار معلمان و اساتید دانشگاه‌های خراسان شمالی، ۱۳۹۱٫۰۷٫۳۰: یکی از چیزهائی که ما در تعامل اجتماعی احتیاج داریم، روحیه‌ی بردباری است؛ حلم. اینکه در اسلام و در اخلاق اسلامی اینقدر حلم ذکر شده، به این خاطر است. نبود بردباری، بسیاری از مشکلات را در سطوح پائین و سطوح فردی و سطوح اجتماعی به وجود می‌آورد. اگر گروههای سیاسی ما هم حلیمانه با هم برخورد کنند، کار بهتر خواهد شد. دستجات مختلفِ طرفدار این و طرفدار آن، اگر با حلم با هم برخورد کنند، خیلی اوضاع بهتر خواهد شد. با حلم برخورد کردن، به معنای اغماض کردن از بدی‌ها و زشتی‌ها نیست؛ به معنای بی‌اعتنائی کردن به اصالتها و ارزشهای مورد اعتقادمان نیست؛ نوع برخورد، مورد نظر است؛ «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتی هی احسن».( سوره مبارکه النحل آیه ۱۲۵) مجادله‌ی با دیگری هم که بر سر یک اعتقاد است، بر سر یک مسئله‌ی مهم اتفاق می‌افتد، آن هم «بالّتی هی احسن» باشد.

[۷] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور، ۱۳۸۸٫۰۸٫۰۶: اینی که یکی از جوانهای عزیز گفتند: «فعالیتها باید بر اساس نیازهای آینده باشد، این آینده را ترسیم کنید، این نیازها را تصویر کنید»؛ یا در همین زمینه جوان عزیز دیگری گفتند: «جهت حرکتمان را خودمان معین کنیم؛ نه اینکه جهت حرکتی را که دیگران- غربی‏ها- ترسیم کرده‏اند، ما تکمیل‏کننده‏ی پازل‏های زندگی آینده‏ی آن‏ها باشیم؛ ببینیم چه نیاز داریم، آن را تأمین بکنیم»، این حرفها حرفهای بسیار بزرگی است؛ حرفهای بسیار مهمی است. این‏ها همان چیزهائی است که هر انسان آگاهِ متفکرِ دلسوزِ متعهدی وقتی به نگاه کلان به حرکت علمی کشور نگاه می‏کند، این چیزها را درک می‏کند؛ منتها درک او کافی نیست؛ اگرچه لازم است؛ بر اساس آن برنامه‏ریزی کردن، مهم است. و اینی که از جهت فرهنگسازیِ برای نخبگان، چند نفر از این جوانهای عزیز اینجا گفتند فرهنگسازی کنیم، فرهنگ متعهد بودن نخبه را به جامعه گسترش بدهیم، نه توقع داشتن صرف. البته توقع، منطقی است، بجاست؛ توقعِ بیجا نیست؛ لکن در کنار این توقع، احساس تعهد، وامدار بودن؛ من به عنوان یک فردِ از این مجموعه‏ی عظیم کشور چه وظیفه‏ای بر دوش دارم؟ من چه کار باید بکنم؟ این‏ها خیلی مهم است. اینکه گفته شد: «عنصر معنویت دینی را، نه معنویت فارغ از دین و جدای از دین- که اساساً معنویت نیست، توهم است- را یک عنصر اصلی در حرکت علمی و پژوهش علمی قرار بدهیم»- که یکی از خانمها اینجا بیان کردند- کاملاً درست است. این یکی از آن نقاط اساسی است که باید به آن توجه کرد. اگر این شد، آن اخلاقی شدن جامعه هم- که این جوان عزیزِ اخیر طرح توقع کردند که این توقع ماست و بارها این توقع را تکرار می‏کنیم- تحقق پیدا خواهد کرد؛ چون با شعار که نمی‏شود پیش رفت؛ باید حرکت کرد؛ باید رفت در جهت آن هدفی که ترسیم شده.

[۸] خطبه‌های امام خامنه‌ای در نماز عید سعید فطر، ۱۳۸۸٫۰۶٫۲۹: به اخلاق خودمان هم برسیم؛ به اخلاق خودمان هم برسیم. اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است. فضای جامعه را فضای برادری، مهربانی، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم بااینکه فضای جامعه را فضای سوءظن و فضای بدگمانی قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم. اینکه متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاه‏های گوناگون ارتباطی- که امروز روز به روز هم بیشتر و گسترده‏تر و پیچیده‏تر می‏شود- روشی را در پیش گرفته‏اند برای متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبی نیست؛ این چیز خوبی نیست، دل ما را تاریک می‏کند، فضای زندگی ما را ظلمانی می‏کند. هیچ منافات ندارد که گنهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما فضا، فضای اشاعه‏ی گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات. همین‏جا من این را هم بگویم: اینکه در دادگاه‏ها- که در تلویزیون هم پخش می‏شد- از قول یک متهمی چیزی راجع به یک کس دیگری گفته می‏شود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه در باره‏ی خود در دادگاه بگوید، این حجت است. اینکه بگویند در دادگاه در باره‏ی خودش اگر اعترافی کرد، حجت نیست، این حرف مهملی است، حرف بی‏ارزشی است؛ نه، هر اقراری، هر اعترافی، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یک دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونی که متهم علیه خود بکند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است؛ اما علیه دیگری بخواهد اعترافی کند، نه، مسموع نیست. فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد. قرآن کریم می‏فرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا»؛ وقتی می‏شنوید که یکی را متهم می‏کنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟ تکلیف دستگاه اجرائی و قضائی به جای خود محفوظ است. دستگاه‏های اجرائی باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه‏های قضائی باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشی که ثابت می‏شود و در قوانین اسلامی و قوانین عرفی ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونی جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکی را متهم کنیم، بدنام کنیم، توی جامعه دهن به دهن بگردانیم. اینکه نمی‏شود. این فضا، فضای درستی نیست. یا دیگران- خارجی‏ها، بیگانه‏ها، تلویزیون‏های مغرض- علیه کسی یا کسانی حرفی بزنند، ادعا کنند که این‏ها فلان‏جا خیانت کردند، فلان‏جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم. این، ظلم است؛ این، مورد قبول نیست. رسانه‏های بیگانه کِی دلشان برای ما سوخته است؟ کِی خواسته‏اند حقائق در مورد ما روشن بشود، که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ می‏گویند، حرف‏هائی می‏زنند، ادعاهائی می‏کنند. نباید گفت این‏ها شفافیت است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهوری اسلامی عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معنای شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما اینکه ما بیائیم این و آن را بدون اینکه اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهائی را به آن‏ها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد، اما تا مادامی که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند؛ از رسانه‏ی بیگانه- رسانه‏ی مغرض انگلیس- شاهد برایش بیاوریم، بعد هم یک نفر از آن طرف پیدا بشود و کلّ نظام را به اموری که شایسته‏ی نظام اسلامی نیست و نظام اسلامی شأنش بسیار بالاتر است از این چیزهائی که بعضی به نظام اسلامی نسبت می‏دهند، متهم بکند، این اشکال بر آن‏ها بیشتر هم وارد است. تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامی، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگتری است.

[۹] خطبه‌های امام خامنه‌ای در نماز جمعه‌ی تهران، ۱۳۸۸٫۰۶٫۲۰: حرکت جامعه و نظام دو جور است: حرکت مثبت، حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج، حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج این است که در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر وجود داشته باشد.

[۱۰] اخلاق‏های رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‏ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران- اینکه دیگران حقی دارند و باید حق آن‏ها رعایت شود، یکی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است-

[۱۱] پیام امام خامنه‌ای به مناسبت گردهمایی سالیانه نماز، ۱۳۷۴٫۰۶٫۱۴: اقامه‏ی نماز در کشوری که پرچم اسلام را بر فراز سر خویش برافراشته و به حاکمیت اسلام مفتخر گردیده، یکی از واجب‏ترین فرائض است. زیرا همه‏ی هدفهای یک جامعه‏ی نیک‏بخت، از قبیل: تأمین عدالت اجتماعی، دستیابی به رفاه عمومی و شکوفایی مادی، پرورش استعدادها و خلاقیتها در آحاد مردم، برخورداری از دانش و بینش و تجربه، عزت و استقلال و اقتدار ملی، گسترش اخلاق انسانی و روابط سالم میان آحاد مردم و دیگر هدفهای والا، در صورتی تأمین می‏شود که تربیت فردی و تهذیب اخلاقی در آحاد مردم به ویژه در کارگزاران امور کشور، تأمین شود و انسان‏هایی پاک و برخوردار از همت و توکل و اخلاص و صبر و سخت‏کوشی در آن جامعه باشند که به یاری این پشتوانه‏ی روحی، توانایی برداشتن بارهای سنگین را دارا باشند و در برابر موانع گوناگون و به ویژه امواج فساد و تباهی، یارای ایستادگی داشته باشند. هرچه شمار این‏گونه انسانها در جامعه و کشوری بیشتر باشد، افق آینده‏ی آن جامعه و آن کشور، روشن‏تر و حرکت به سوی نیک‏بختی در آن جامعه و آن کشور، ممکن‏تر و آسان‏تر خواهد بود. اهمیت نماز و یکی از رازهای پای فشاری بر آن در معارف اسلامی را از آنچه گفتیم می‏توان دانست، زیرا نماز برترین چیزی است که می‏تواند همه‏ی افراد جامعه‏ی مسلمان را به تهذیب اخلاقی و تعالی روحی و معنوی برساند.

[۱۲] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار اعضای‌ شوراهای‌ فرهنگ‌ عمومی‌ استان‌ها، ۱۳۷۴٫۰۴٫۱۹: بخش دوم از فرهنگ عمومی، آن است که مانند بخش اوّل در سرنوشت یک ملت تأثیر دارد؛ اما تأثیراتش فوری و بسیار محسوس است. یعنی خودِ امورِ مربوط به این بخش از فرهنگ عمومی، چندان محسوس نیست؛ لکن تأثیراتش در جامعه و سرنوشت و مسیر آن، بسیار محسوس است. از جمله‏ی این امور و در واقع عمده‏ترینِ آن‏ها، اخلاقیّات است؛ اخلاق فردی و اجتماعیِ مردمِ یک جامعه. فرض بفرمایید افراد یک جامعه، وقت‏شناس نباشند. خوب؛ وقتی‏که شما وارد آن جامعه می‏شوید، این وقت ناشناسی آنان را، از طریقِ تأثیرات منفی‏اش در سرنوشت خودتان و مردم درمی‏یابید؛ درحالی‏که خودِ آن، چندان واضح نیست.

وجدانِ کاری و وقت‏شناسی در یک جامعه، بسیار مهمّ است. مثلًا وقتی ساعت هشت با کسی قرار گذاشتیم، اینکه هشت و ده دقیقه یا هشت و نیم و یا پیش از ظهر برویم، بااینکه سرِ ساعتِ هشت آنجا حاضر شویم، یکی و تأثیرش یکسان است؟ وجدانِ کاری هم، جزئی از فرهنگ عمومی است که بسیار پسندیده است. وجدانِ کاری، یعنی افراد یک جامعه، خود را در قبالِ آن کاری که پذیرفته‏اند متعهّد بدانند و نوعی احساس وجدان نسبت به آن داشته باشند و سرِهم‏بندی و رفع تکلیف نکنند و آن کار را به صورت کامل انجام دهند. این‏ها از جمله‏ی خُلقیّات یک ملت است که تأثیرش در زندگی و سرنوشت آن‏ها خیلی زیاد است.

از جمله مصادیقِ دیگرِ فرهنگ عمومی، این است که افراد یک ملت، مردمی باشند که خیلی عافیت‏طلب و به دنبال منافع شخصی خود نباشند؛ بلکه واقعاً حاضر باشند برای ملت و کشورشان وارد میدان شوند و خطرپذیری کنند. یعنی حسّ منفعت‏جوییِ گروهی و جمعی یک ملت، باید بیش از حسّ منفعت‏طلبیِ فردیِ آنان باشد.

از جمله نمونه‏های دیگر فرهنگ عمومی که به اخلاق شخصی و اجتماعی مربوط است، اینکه: افراد جامعه صبور باشند، مهمان‏دوست باشند، عادتشان این باشد که به بزرگترها و پدر و مادر خود احترام کنند. ازاین‏رو، این‏گونه مسائل بسیار مهمّ است و می‏تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.

[۱۳] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار اعضای‌ شوراهای‌ فرهنگ‌ عمومی‌ استان‌ها، ۱۳۷۴٫۰۴٫۱۹: بخش دوم از فرهنگ عمومی، آن است که مانند بخش اوّل در سرنوشت یک ملت تأثیر دارد؛ اما تأثیراتش فوری و بسیار محسوس است. یعنی خودِ امورِ مربوط به این بخش از فرهنگ عمومی، چندان محسوس نیست؛ لکن تأثیراتش در جامعه و سرنوشت و مسیر آن، بسیار محسوس است. از جمله‏ی این امور و در واقع عمده‏ترینِ آن‏ها، اخلاقیّات است؛ اخلاق فردی و اجتماعیِ مردمِ یک جامعه. فرض بفرمایید افراد یک جامعه، وقت‏شناس نباشند. خوب؛ وقتی‏که شما وارد آن جامعه می‏شوید، این وقت ناشناسی آنان را، از طریقِ تأثیرات منفی‏اش در سرنوشت خودتان و مردم درمی‏یابید؛ درحالی‏که خودِ آن، چندان واضح نیست.

وجدانِ کاری و وقت‏شناسی در یک جامعه، بسیار مهمّ است. مثلًا وقتی ساعت هشت با کسی قرار گذاشتیم، اینکه هشت و ده دقیقه یا هشت و نیم و یا پیش از ظهر برویم، بااینکه سرِ ساعتِ هشت آنجا حاضر شویم، یکی و تأثیرش یکسان است؟ وجدانِ کاری هم، جزئی از فرهنگ عمومی است که بسیار پسندیده است. وجدانِ کاری، یعنی افراد یک جامعه، خود را در قبالِ آن کاری که پذیرفته‏اند متعهّد بدانند و نوعی احساس وجدان نسبت به آن داشته باشند و سرِهم‏بندی و رفع تکلیف نکنند و آن کار را به صورت کامل انجام دهند. این‏ها از جمله‏ی خُلقیّات یک ملت است که تأثیرش در زندگی و سرنوشت آن‏ها خیلی زیاد است.

از جمله مصادیقِ دیگرِ فرهنگ عمومی، این است که افراد یک ملت، مردمی باشند که خیلی عافیت‏طلب و به دنبال منافع شخصی خود نباشند؛ بلکه واقعاً حاضر باشند برای ملت و کشورشان وارد میدان شوند و خطرپذیری کنند. یعنی حسّ منفعت‏جوییِ گروهی و جمعی یک ملت، باید بیش از حسّ منفعت‏طلبیِ فردیِ آنان باشد.

از جمله نمونه‏های دیگر فرهنگ عمومی که به اخلاق شخصی و اجتماعی مربوط است، اینکه: افراد جامعه صبور باشند، مهمان‏دوست باشند، عادتشان این باشد که به بزرگترها و پدر و مادر خود احترام کنند. ازاین‏رو، این‏گونه مسائل بسیار مهمّ است و می‏تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد.

 

بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: وَ قِرَى الضَّیف؛ یکی هم پذیرایی از مهمان است؛ مهمانداری و مهمان‌پذیری است که این از خصوصیّاتی است که در اسلام هست که مهمان را معتبر و محترم بشمرند.

[۱۴] بیانات امام خامنه‌ای در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی، ۱۳۹۹٫۱۱٫۲۹: در برابر این دشمنی و این جبهه ]استکبار[، این ملّت عزیز و پایدارِ ما نیاز دارند به اینکه هویّت خود را مستحکم کنند؛ شخصیّت و هویّت و عناصر هویّتیِ خودشان را مستحکم کنند و قدرت درونی خودشان را ازدیاد ببخشند؛ این نیاز قطعی است. آنچه به یک ملّت و یک نهضت هویّت میدهد و قدرت میدهد چیست؟ اوّلاً دارا بودن یک زیربنای فکری مستحکم است. علّت اینکه خیلی از کشورهایی که انقلاب کردند و حرکاتی را ضدّ سلطه و ضدّ استکبار و ضدّ ظلم و استبداد به وجود آوردند، بعد از مدّت کوتاهی -بعضی‌ها بعد از پنج سال، بعضی‌ها بعد از ده سال- بکلّی از آن راه برگشتند و رفتند در همان راه اَسلاف خودشان و مثل آنها شدند، این بود که یک زیربنای فکری محکمی در اختیارشان نبود. اینکه می‌بینید گاهی در بعضی از کلمات بیگانه‌ها -که بعضی داخلی‌ها هم متأسّفانه از آنها تقلید میکنند- ایدئولوژی‌زدایی مطرح میشود معنایش این است. دشمن اصلی برای سلطه‌گران، همین زیربنای فکریِ اصلی است که زیربنای اسلامی است؛ این زیربنا از اسلام گرفته شده؛ در بیانات امام به طور مبسوط این زیربنا توضیح داده شده. اگرمجلّدات متعدّد فرمایشات امام را ملاحظه کنید، این زیربنای فکری اسلامی و زیربنای عقیدتی کاملاً در آنجاها متجلّی است و بیانات گسترده‌ی امام راحل، یک ذخیره‌ی غنی در این زمینه است؛ بعد هم درسهای ارزشمندی از متفکّران انقلابی ما در اختیار ما است، از شهید مطهّری و شهید بهشتی و دیگران تا زمان حاضر که اینها از قرآن و متون اسلامی این زیربنا را گرفته‌اند و تأمین میکنند.

[۱۵] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار دانشگاهیان سمنان، ۱۳۸۵٫۰۸٫۱۸: چرا همدیگر را تحمل نمی‌کنیم و عیب‌جویی می‌کنیم؟ در یک محیط واحد، با یک جهتگیری واحد، یک نقطه و خدشه‌ی کوچکی موجب می‌شود که این گروه در مقابل آن گروه بایستد و آن گروه در مقابل این گروه. من این را به شما بگویم – با تجربه‌ای که بنده از اول انقلاب تا حالا دارم – که غالبِ دسته‌بندیهای سیاسیِ کشور ما از این قبیل بود که متأسفانه بعد به دسته‌بندیهای عمیق‌تر هم منتهی شد.

 

[۱۶] بیانات امام خامنه‌‌ای در ابتدای درس خارج فقه، ۱۳۹۵٫۰۷٫۰۵: بنده‌ی حقیر این همه اصرار دارم بر وحدتِ قلوب و حرکت در مسیر واحد و اتحاد نیروهای کشور، بخصوص نیروهای مؤمن و انقلابی.

[۱۷] بیانات امام خامنه‌‌ای در دیدار مدرّسان، فضلا و طلّاب حوزه‌ی علمیّه‌ی مشهد، ۱۳۶۸٫۰۴٫۲۰: در حقیقت از نظر ناظران جهانی، قبه الإسلام و عَلَم و مظهر جامعه‏ی نمادین اسلام اینجاست. اگر ما ضعیف و بد عمل کنیم و نتوانیم احکام اسلامی و عدالت اجتماعی را استقرار ببخشیم و استعدادها را جوشان سازیم و از آن‏ها استفاده کنیم و نتوانیم اخلاق اسلامی را در جامعه رواج دهیم و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظیم کنیم، قضاوت دنیا این خواهد بود که اسلام نتوانست به وعده‏های خود عمل کند. می‏بینید که این مسئولیت فقط بر عهده‏ی ماست، و علمای کشورهای دیگر که با نظامهای متفاوت زندگی می‏کنند، این احساس را در خود ندارند.

[۱۸] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما، ۱۳۸۱٫۱۱٫۱۵: از پیامهایی که حتماً باید منتقل شود، نفی دشمن‌سازیهای موهوم، توسعه‌ی تفاهم اجتماعی و ایجاد امنیت روانی در جامعه است.

[۱۹] خطبه‌های امام خامنه‌ای در نماز عید سعید فطر، ۱۳۸۸٫۰۶٫۲۹: فضاى جامعه را فضاى برادرى، مهربانى، حسن ظن قرار بدهیم.

 

خطبه‌های امام خامنه‌ای نماز جمعه‌ی تهرا‌ن، ۱۳۶۸٫۰۷٫۲۸: رسول اکرم، به هیچ عنوان نمی‌خواهد که در فضای زندگی جامعه‌ی اسلامی و در میان مسلمانها، اندکی کینه و حقد و دشمنی باشد. او، در ایجاد محبت و صمیمیت بین مردم سعی داشت. حتّی آن‌وقتی که دایره‌ی اسلام وسیعتر شد و رسول اکرم مکه را هم گرفتند، مردم آن شهر را عفو کردند. مردم مکه همان کسانی بودند که پیامبر را از شهر خود بیرون کرده بودند. پیامبر، از همان اهالی مکه، سیزده سال ناراحتی تحمل کرده بود و زجر کشیده بود. بعد هم چندین جنگ با ایشان کرده بودند و چه‌قدر از مسلمانها را کشته بودند و متقابلاً مسلمانها هم از آنها کشته بودند. اگر قرار بود که اینها با همان وضعیت، میزبان لشکر فاتح رسول خدا می‌شدند، تا سالهای متمادی امکان این‌که بین اینها آشتی برقرار بشود، وجود نداشت. لذا به مجرد این‌که پیامبر وارد مکه شد، اعلام عمومی کرد که: «انتم الطّلقاء»؛ یعنی من همه‌ی شما را آزاد و عفوتان کردم. او، قریش را عفو کرد و تمام شد.

یکی از کارهایی که پیامبر شاید در همان ماههای اولِ ورود به مدینه انجام دادند، ایجاد عقد اخوّت بین مسلمانها بود؛ یعنی مسلمانها را با هم برادر کردند. این‌که می‌گوییم با هم برادر هستیم، در اسلام یک تعارف نیست؛ یعنی حقیقتاً مسلمین نسبت به یکدیگر، دارای حق برادری هستند و نسبت به هم طلبکارند؛ همچنان که برادران نسبت به هم، مدیون یکدیگر هستند و باید نسبت به هم، حقوق متقابلی را عمل کنند. پیامبر، این را عملی کرد.

او، مسلمانها را دو به دو با هم برادر کرد و طبقات و خانواده‌های اینها و اشرفیگریِ اشراف مدینه و قریش را رعایت نکرد. غلام سیاهی را با یک شخص بزرگ و آزادشده‌یی را با یک آقازاده‌ی معروف بنی‌هاشم یا قریش برادر کرد. به‌هرحال این برادری ابعاد مختلفی داشت که یکی از مهمترین ابعاد آن، همین بود که مسلمانها نسبت به هم احساس برادری بکنند.

[۲۰] بیانات امام خامنه‌ای در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع)، ۱۳۷۹٫۰۱٫۰۶: ولایت، حکومتی است که در آن، شخص حاکم با آحاد مردم دارای پیوندهای محبت‌آمیز و عاطفی و فکری و عقیدتی است.

[۲۱] بیانات امام خامنه‌ای در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۷۷٫۰۱٫۲۷: وجه غالب زندگی در نظام اسلامی و نظام ولایت، باید تعاطف، همدلی، تعاون و همکاری باشد.

[۲۲] بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: دنباله‌ی حدیث ابی‌قتاده -وَ صِدقُ الحَدِیثِ وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکافَاَهُ بِالصَّنائِع- است که دیروز عرض کردیم. بعد [در ادامه] میفرماید: وَ اَداءُ الاَمانَه؛ امانت، صرفاً امانت مالی نیست. اگر چنانچه کسی یا کسانی، شما یا بنده را در یک امری امین دانستند، این امر امانت در نزد ما است. یک وقت است که این امر پولی است که به ما میدهند تا برایشان نگه داریم، این امانت در پول است؛ یک وقت یک امر ناموسی است، امانت در ناموس است؛ یک وقت یک امر معنوی است [مثلاً] فرض کنید که بنده و شما را امین میدانند، یک مسئله‌ی شرعی از ما میپرسند؛ و امانت اقتضا میکند که درستش را بگوییم؛ [یک وقت] درسی پیش شما میخوانند، امانت اقتضا میکند که درستش را [بگوییم]، مسئولیّتهای اجتماعی که دیگر کاملاً روشن است. پس اداء امانت یکی از آن کارهایی است که گستره‌ی وسیعی دارد. این هم یکی از آن خلقیّات و مکارمی است که حضرت اشاره فرمودند.

[۲۳] بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: وَ صِلَهُ الرَّحِم؛ صله‌ی رحم هم یکی از وسایل ارتباط اجتماعی و شبکه‌ی پیوند اجتماعی است. اگر چنانچه خویشاوندان با همدیگر ارتباط داشته باشند، طبعاً آنهایی که اهل نیکی و نیک‌رفتاری و نیک‌گفتاری هستند، چیزهای خوبی را به همدیگر میتوانند منتقل کنند.

[۲۴] بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: وَ التَّوَدُّدُ اِلَى الجارِ وَ الصّاحِب؛ با همسایه، با «صاحب» -یعنی آن که در سفرمان، در محلّ کارمان، در رفت‌و‌آمدهای روزانه‌مان با ما همراه است- تودّد کنیم، مهربانی کنیم، ابراز مودّت بکنیم؛ این خیلی مهم است. فرض بفرمایید کسی که با شما همراه است، راننده‌ِی شما است یا محافظ شما است یا دوست شما است که همراه شما است؛ با او باید تودّد کرد، باید ابراز محبّت کرد.

[۲۵] بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره مسئله «حیا»، ۱۳۹۷٫۱۲٫۱۳: وَ رَأسُهُنَّ الحَیاء؛ از همه‌ی این صفات بالاتر و در رأس آنها «حیا» است. ببینید [این] چقدر اهمّیّت دارد، و چقدر فاجعه‌بار است سیاستی که امروز در دنیا به وسیله‌ی عوامل قدرتهای ضدّ بشری برای زدودن حیا رایج است؛ واقعاً الان با یک سیاستی، با یک تدبیری، در همه‌ی دنیا دارد کار انجام میگیرد برای اینکه حیا را از بین مردم بردارند. وقتی هم که میخواهند حیا را بردارند، این شُعبی دارد و از راه‌های مختلف و ده‌ها راه وارد میشوند: مسئله‌ی اختلاط زن و مرد یک مسئله است، مسئله‌ی پوشش زن و مرد یک مسئله است، چیزهایی که تحت عنوان حقوق زن بیان میشود، یکی از این پنجره‌های شیطانی است، [همچنین] چیزهایی که در مورد پوشش زن بیان میشود که «آقا چرا مجبور میکنید زنها را به حجاب؟» حرفهایی که حتّی بعضی از افراد ظاهرالصّلاح هم میگویند. مسئله‌ی حیا خیلی مسئله‌ی مهمّی است. دنیا این جور نبوده که امروز هست. حتّی انسان آثار هنری و ادبی اروپایی‌ها را که نگاه میکند، تا ۱۵۰ سال پیش، ۲۰۰ سال پیش مطلقا این خبرها در اروپا نبوده؛ این فساد و این تهتّک و این تهتّر را عمدتاً از وقتی که صهیونیست‌ها و سرمایه‌دارها بر امور اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی مسلّط شدند، بتدریج رایج کردند؛ انگیزه‌هایی هم دارند، اهدافی دارند که آن داستان خیلی طولانی و مفصّلی است. اسلام نقطه‌ی مقابل این است. حیا برای مرد فضیلت است، برای زن هم فضیلت است و این حیا مظاهری دارد؛ یکی از مظاهرش پوشش ظاهری است؛ یکی از مظاهرش معاشرتها و مکالمات سخنورانه است که انسان در حرف زدن، در اظهار نظر کردن، در تبادل کلمات، حیا را ملاحظه کند. بی‌حیائی یکی از آن چیزهایی است که در حرف ‌زدن و در نسبت‌ دادن و در گفتگو کردن و مانند اینها خودش را نشان میدهد. در عمل هم همین جور است؛ بعضی‌ها هستند که کارهای زشت بزرگی را انجام میدهند، و نگاه میکنند در چشم آدم و هیچ احساس شرم هم از این کار نمیکنند! بعضی از جنایاتِ مالی است، بعضی از جنایاتِ انسانی است؛ انواع و اقسام. بنابراین رأس صفات و مکارم اخلاق را فرمودند حیا [است]: وَ رَأسُهُنَّ الحَیَاء.( الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۱)

[۲۶] شرح امام خامنه‌ای در خصوص حدیث جلسه سی و نهم/خوش‌رویی و خوش‌برخوردی، ۱۳۷۸٫۱۰٫۲۷: من مواعظ علی‌علیه السلام:إنّ أحسن ما یألف به الناس قلوب اودّائهم ونفوا به الضّغن عن قلوب أعدائهم حسن البشر عند لقائهم والتفقد فی غیبتهم والبشاشه بهم عند حضورهم. (تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص ۲۱۸)

خوش‌رویی و خوش‌برخوردی، سبب جلب محبت افراد و تألیف قلوب است. در روایت وارد شده که: «التودّد نصف العقل»( قصار ۱۴۲). این حدیث برای همه مسئولین در نظام اسلامی و بالاخص روحانیونی که مسئولیتی را در اداره یا نهادی عهده‌دار هستند بسیار قابل توجه است. زیرا افرادی که برای انجام کاری مراجعه می‌کنند، از نظر ایمان در یک سطح نیستند چه بسا یک برخورد سرد و یا یک بی‌اعتنایی به ارباب رجوع موجب شود که او از دین زده شود و اعتقادش سست شود. و بالعکس اخلاق خوش موجب می‌شود که او به دین و اسلام خوشبین شده و جذب شود. «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»( قصار ۳۳۳)

[۲۷] بیانات امام خامنه‌ای در خطبه‌‌های نمازجمعه، ۱۳۷۷٫۰۲٫۱۸: اوّل به عنوان مقدّمه عرض کنم: پیامبر اکرم نظامی را به وجود آورد که خطوط اصلی آن چند چیز بود. من درمیان این خطوط اصلی، چهار چیز را عمده یافتم:

(…)

چهارم، عشق و عاطفه جوشان. این هم از خصوصیّات اصلی جامعه اسلامی است؛ عشق به خدا، عشق خدا به مردم؛ «یحبّهم و یحبّونه»( سوره مبارکه المائده آیه ۵۴)، «ان اللَّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهّرین»( سوره مبارکه البقره آیه ۲۲۲)، «قل ان کنتم تحبّون اللَّه فاتّبعونی یحببکم اللَّه»( سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۱). محبت، عشق، محبت به همسر، محبّت به فرزند، که مستحبّ است فرزند را ببوسی؛ مستحّب است که به فرزند محبّت کنی؛ مستحبّ است که به همسرت عشق بورزی و محبّت کنی؛ مستحبّ است که به برادران مسلمان محبّت کنی و محبّت داشته باشی؛ محبّت به پیامبر، محبّت به اهل بیت؛ «الاّ المودّه فی القربی».( سوره مبارکه الشورى آیه ۲۳)

[۲۸] خطبه‌های امام خامنه‌ای در نماز جمعه‌ی تهرا‌ن، ۱۳۶۸٫۰۷٫۲۸: باید مسلمانان در جامعه‌ی اسلامی، از حالت بیتفاوتی نسبت به یکدیگر خارج بشوند. این‌که مسلمانها با هم کاری نداشته باشند و هر کسی برای خود، دنیای جداگانه‌یی باشد و کاری به کار مسلمانهای دیگر نداشته باشد، در اسلام پسندیده نیست و یکی از فصول زندگی رسول اکرم این بود که این فضای بیتفاوتی را، به فضای محبت و همکاری و برادری و ایجاد یک مجموعه‌ی همکار با یکدیگر تبدیل کند. این، همان چیزی است که امروز هم در نظام خود، به او احتیاج داریم.

مسلمانها نسبت به یکدیگر، باید با علاقه و دلسوزی و بدون ذره‌یی بی‌تفاوتی، سروکار داشته باشند. این‌طور نیست که اگر شما دیدید مسلمانی مورد ابتلا به حادثه‌یی قرار گرفته است، از کنار او بی‌تفاوت بگذرید. نه، همکاری و همدردی و دلسوزی و محبت متقابل بین مسلمانها، یکی از کارهای بزرگ رسول اکرم(ص) بود. آن بزرگوار، تا آن جا که حضور داشت و در سعه‌ی وجودش بود، نمی‌گذاشت که در جامعه‌ی اسلامی، مسلمانها – حتّی در یک مورد – نسبت به کسی بغض و کینه و عداوت داشته باشند. پیامبر با حکمت و حلم خود، حقیقتاً یک محیط شیرین و سالم و فضای آغشته به محبت را به وجود می‌آورد. نقل کرده‌اند که عرب بیابانگردی – که از تمدن و شهرنشینی و آداب معاشرت و اخلاق معمولی زندگی چیزی نمی‌دانست – با همان خشونت صحراگردی خود، به مدینه آمد و خدمت پیامبر رسید. آن حضرت، در میان اصحاب خود – حالا یا در مسجد و یا در گذرگاهی – بودند. او، از ایشان چیزی خواست که پیامبر هم به او کمکی کردند و مثلاً پول و غذا و لباسی به او دادند. بعد که این را به او بخشیدند، به او گفتند: حالا خوب شد؟ من به تو نیکی کردم؟ راضی هستی؟ آن مرد، به‌خاطر همان خشونت صحراگردی خود و صراحت و بی‌تعارفی‌یی هم که این‌گونه افراد دارند، به‌خاطر آن‌که ظاهراً این محبتها کمش بوده است، گفت: نه، هیچ کاری انجام ندادی و هیچ محبتی نکردی و اصلاً این چیزی نبود که تو به من دادی! طبعاً این‌گونه برخورد خشن نسبت به پیامبر، در دل اصحاب یک چیز ناخوشایند سنگینی بود. همه عصبانی شدند. چند نفری که اطراف پیامبر بودند، خواستند با عصبانیت و خشم، به این عرب چیزی بگویند و عکس‌العملی نشان بدهند؛ اما پیامبر فرمود: نه، شما به او کاری نداشته باشید، من با او مسأله را حل خواهم کرد. از جمع خارج شدند و این اعرابی را هم با خودشان به منزل بردند. معلوم می‌شود که پیامبر در آن‌جا چیزی نداشتند که به او بدهند؛ والّا بیشتر هم به او می‌دادند. او را به منزل بردند و باز چیزهای اضافه‌یی – مثلاً غذا یا لباس یا پول – به او دادند. بعد به او گفتند: حالا راضی شدی؟ گفت: بله. مرد، در مقابل احسان و حلم پیامبر شرمنده شد و اظهار رضایت کرد. پیامبر(ص) به او فرمودند: تو چند لحظه‌ی پیش، در مقابل اصحاب من حرفهایی زدی که آنها دلشان نسبت به تو چرکین شد. دوست داری برویم همین حرفهایی که به من گفتی و اظهار رضایت کردی، در مقابل آنها بگویی؟ گفت: بله، حاضرم. بعد پیامبر(ص) شبِ همان روز یا فردای آن روز، این عرب را برداشتند و در میان اصحابشان آوردند و گفتند: این برادر اعرابیمان خیال می‌کند که از ما راضی است؛ اگر راضی هستی، بگو. او هم بنا به ستایش پیامبر(ص) کرد و گفت: بله، من خوشحال و راضیم و – مثلاً – از رسول اکرم خیلی متشکرم؛ چون ایشان به من محبت کردند. این سخنان را گفت و رفت. بعد که او رفت، رسول اکرم(ص) رو به اصحابشان کردند و فرمودند: مَثَل این اعرابی، مَثَل آن ناقه‌یی است که از گله‌یی که چوپانی آن را می‌چراند، رمیده و جدا شده باشد و سر گذاشته، به بیابان می‌دود. شما دوستان من، برای این‌که این شتر را بگیرید و او را به من برگردانید، حمله می‌کنید و از اطراف، دنبال او می‌دوید. این حرکت شما، رمیدگی او را بیشتر و وحشتش را زیادتر می‌کند و دستیابی به او را دشوارتر خواهد کرد. من نگذاشتم شما او را بیشتر از آنچه که رمیده بود، از جمع ما برمانید. با محبت و نوازش، دنبال او رفتم و به گله و جمع خودمان برگرداندم. این، روش پیامبر(ص) است.

لینک کپی شد!