یک روز تک و تنها راه افتادم سمت بیمارستان. با ایما و اشاره از دکتر خواستم یکبار دیگر مرا تحت عمل جراحی قرار دهد. با تندی گفت: «تو خسته نشدی دختر؟ تو خوب نمیشی! تو نمیتونی حرف بزنی!» سرم را پایین انداختم و بغض کردم.رادیو بانور
قسمت پانزدهم: ۲۳ سال انتظار برای اولین سلام
به روایت خانم فرشته قادری
شهرستان بهارستان، استان تهران
23 سال انتظار برای اولین سلام
رادیو بانور - قسمت پانزدهم