در مدرسه ما طلبهای بود بسیار مقید به زی طلبگی؛ اما از ابتدای طلبگی درسها را خوب نمیفهمید و نمره خوبی هم نداشت. روزی استادی، به او گفت که باید از طلبگی برود و شغل آزادی (به تعبیر استاد “پیازفروشی”) انتخاب کند.
نهایتا تلاشش را به کار بست و تا قبولی پایه ششم پیش رفت. بعدها سراغش را گرفتیم و فهمیدیم در روستایی مشغول تبلیغ است. وی تازه راهش را پیدا کرده بود؛ پس از چند سال، مبلغ نمونه کشوری شد و این بار نامش را در میان چهرههای تبلیغی دیدیم.
آری، او روستای ویرانهای را تبدیل به آبادی کرده بود. روستایی بزرگ که مشهور به قاچاق موارد مخدر بود، دیگر معتادانش هم ترک داده شده بودند. روستایی بدون یک حمام عمومی مناسب، اکنون هر خانه ای حمام داشت.
حتی وضعیت دامداری و کشاورزی روستا متحول شده بود. خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این طلبه آنقدر صدا کرده بود که چند سال بعد در همان مدرسه ما، کلاسی برای نوآوریهای تبلیغی برگزار کرد.
کم نیستند امثال این طلبه و هزاران طلبه دیگر که در سایر کارهای طلبگی به غیر از خوب نمره گرفتن، از «بهترینها» هستند ولی از ابتدا به آنها توجهی نشده و اکنون نیز حمایت چندانی ندارند. آنها که خوب درس میخوانند، قطعا نخبهاند ولی ملاک شناخت نخبگی فقط نمره نیست.
اجازه دهید با تعدادی از نخبههای حوزوی آشنا شویم:
طلبهای که مقالات نوآورانه مینویسد و توان حل مسأله دارد، نخبه است هرچند قبلا نمرات خوبی نداشته باشد.
طلبهای که تحلیلهای سیاسی-فرهنگی مینویسد، نخبهای کمیاب است که ضد انقلاب، آرزوی قلم او را دارند.
طلبهای که آسیبهای اجتماعی را در محلهای کم کند، نخبه است.
طلبهای که گروه جهادی-تبلیغی فعال و مؤثر دارد، قطعا نخبه است.
فقط حفظ قرآن نشانهی نخبگی نیست، بلکه آشنا و مأنوسکردن جوانها با قرآن و اسلام هم نخبگی است؛ بلکه قابل مقایسه نیست.
طلبهای که بتواند فیلم خوب بسازد، نخبه عرصه روایتگری است که قحط الرجال است.
طلبهای که داستان خوب مینویسد، نخبهای است که اگر برای غربگراها مینوشت قدرش را میدانستند اما در حوزه به او کملطفی میشود.
«نخبگان واقعی» چنین طلابی هستند که اغلب نه اسم و رسمی از نخبگی دارند، نه حمایتی میبینند؛ اما اهداف اسلام و انقلاب را در جامعه، پیش میبرند.
نویسنده: هادی چیت ساز