در روزگاری که رقبا برای تصاحب ذهن جوانان بیشمار شدهاند، مسجد همچنان با سادهترین ابزار برنده است: رابطهٔ صمیمی، پذیرش، صداقت و معنویت. همان چیزی که رهبر انقلاب از آن با عنوان «تصرف دل» یاد میکند.
بهگزارش روابط عمومی بنیاد هدایت، هوای عصرگاهی، آرامآرام در حیاط کوچک مسجد مینشیند. چراغهای زردرنگ دیوارها هنوز روشن نشدهاند، اما صدای رفتوآمد چند نوجوان که از کوچه میگذرند، جان تازهای به فضا میدهد. یکی از آنها مکثی میکند، نگاهی به درِ نیمهباز مسجد میاندازد؛ همان دری که دهها سال است مردم شهر از آن وارد دنیایی میشوند که سکوتش با ذکر پیرمردها و هیاهوی کودکان معنا پیدا میکند.
اما اینبار پسر مکثش طولانیتر است؛ شاید دنبال چیزی میگردد، یا شاید دنبال کسی. انگار پرسش قدیمی دوباره در ذهنش جان گرفته: «مسجد قرار است چه جذابیتی برای من داشته باشد؟»
در همین روزهایی که بسیاری برای جذب نسل جوان به مسجد به دنبال «نوآوری»های عجیب میگردند ـ از میز پینگپنگ تا تئاترهای مقطعی ـ رهبر انقلاب جملهای گفته که حالوهوای مسجد را بهتر از هر تحلیل دیگری توضیح میدهد: «جاذبه مسجد، سرگرمی نیست؛ جاذبه اصلی، تصرف دل جوان است.»
همین جمله، کلید فهم مسئلهای بزرگ در فرهنگ امروز ماست: مسجد اگر در دلها جا نگیرد، هر برنامه جذابی هم روی کاغذ اجرا شود، چیزی را تغییر نمیدهد.
در سالهای اخیر، بحث «چگونه جوانان را جذب مسجد کنیم» یکی از پرتکرارترین موضوعات فرهنگی بوده است. طرحهایی مانند ایجاد باشگاه ورزشی در شبستانهای فرعی، برگزاری جشنهای مناسبتی یا فراهمکردن امکانات سرگرمی، بدون شک موفقیتهایی داشتهاند، اما آنطور که کارشناسان میگویند، اینها کافی نیست و حتی گاهی جای اصل را میگیرند.
حجتالاسلام «کاظمپور»، امام جماعت یکی از مساجد فعال شیراز، در گفتوگویی با ما این نکته را پررنگتر بیان میکند: «جوان به مسجد میآید که کسی با او حرف بزند، نه اینکه برایش نمایش سرگرمی بگذارند. جوان اگر احساس کند شنیده میشود، خودش به صف جماعت میرسد. ما باید اول رابطه بسازیم، بعد برنامه.»
این سخن، دقیقاً همان نقطهای است که رهبر انقلاب نیز بارها بر آن تأکید کردهاند: «جاذبههای ظاهری مهم نیست؛ آنچه جوان را میبرد مسجد، رفتار امام جماعت، صداقت اهل مسجد و حالوهوای معنوی آن است.»
این حرف، وقتی در کتاب یا سخنرانی دیده میشود شاید یک توصیه کلی بهنظر بیاید؛ اما وقتی از نزدیک میبینی که یک لبخند امام جماعت بیشتر از هر میز پینگپنگی دل نوجوان را تکان میدهد، معنایش عمیقتر میشود.

مسجد؛ پایگاه تاریخی رابطهسازی
نگاهی به تاریخ مسجد در ایران و جهان اسلام نشان میدهد که این مکان، پیش از هر چیز، خانه گفتوگو و تربیت بوده است. مسجدِ قدیم، شبهایش به مشورت میگذشت، روزهایش پناهگاه نیازمندان بود و کوچههایش مسیر شکلگیری دوستیهای پایدار.
با چنین سابقهای، طبیعی است که مخاطب امروز نیز چیزی فراتر از امکانات فیزیکی بخواهد: رابطه، هویت، معنا.
در چند سال اخیر، برخی شهرها، به سمت بازسازی و توسعه مساجد رفتهاند از جمله ایجاد فضاهای آموزشی برای نوجوانان و تدوین برنامههای محتوایی ثابت – نه مناسبتی و مقطعی؛ بودجهها نیز نسبت به قبل سامان بیشتری گرفتهاند.
امام جماعت مسجد امام رضا(ع) تعبیر دقیقی دارد: «ما اشتباه میکنیم اگر فکر کنیم جوانها بیاعتنا شدهاند. نه، جوان امروز حساستر است. دلش را که ببری، مسجد را خانهاش میکند.»
این حرف، همان گزاره اصلی این گزارش است: مسجدِ تو دل بُرو، مسجدی است که دل میبَرَد، نه وقت.
اگر امام جماعت فرصت گفتوگو نداشته باشد، اگر برنامهها سطحی باشند، اگر مسجد تبدیل به سالن چندمنظوره شود، آن روحی که باید جوان را نگه دارد، کمرنگ میشود.

تغییر ذائقه نسل جدید، نه تغییر مقصد مسجد
نسل امروز به دنبال هویت، احترام و مشارکت است. اگر مسجد قدرت بدهد، جوان جذب میشود؛ اگر نقش تماشاچی به او بدهد، دور میشود.
نقش امام جماعت نیز به عنوان ستون نامرئی مسجد مهم است چرا که رفتار امام جماعت، بیش از هر چیز، جوان را پایبند مسجد میکند.
برنامههای مناسبتی، کافی نیستند چرا که مسجدی که فقط در محرم و رمضان فعال است، نمیتواند «پایگاه» باشد؛ باید تقویم محتوایی دائمی داشته باشد.
مسجد و آرامش روانی شهر
محلاتی که مسجد فعال دارند، سطح مشارکت اجتماعی بالاتر، احساس امنیت بیشتر و نرخ آسیب اجتماعی پایینتر را تجربه کردهاند. این یعنی مسجد فقط یک مرکز مذهبی نیست؛ یک نهاد اجتماعی مؤثر است.
مسجدی که جوانان را جذب میکند، لزوماً مسجد مدرن یا پرامکانات نیست؛ مسجدی است که دل دارد، آدم دارد، رابطه دارد. همان مسجدی که پسر نوجوان ابتدای گزارش، پشت درش مکث میکند؛ چون حس میکند چیزی—یا کسی—درونش هست که او را میفهمد.
به قول رهبر انقلاب: «جاذبه مسجد، جاذبه دل است.»

دلبردن، نه دلزدن
در گوشه شبستان، حاجآقا زمانی—امام جماعت مسجد—آرام نشسته بود و تسبیح را میان انگشتانش میچرخاند. بعد از نماز، چند نفر دورش جمع شدند؛ از پیرمردی که هر نمازش را در مسجد می خواند تا همان نوجوانی که تازه وارد شده بود. وقتی صحبتها کمی خلوتتر شد، از او پرسیدیم: واقعاً رمز جذب جوان چیست؟
او مکثی کرد و بعد گفت: «جوانها دنبال صداقتاند. دنبال کسی که حرفش از دلش بیاید. مسجد اگر خانه باشد، آدمها خودشـان میآیند. اینکه بعضی فکر میکنند باید بازی و سرگرمی بگذاریم تا جوان بیاید… اینها مسکن است، نه درمان. جوان اگر حس کند این جا جایش هست، یکبار که بیاید دیگر رفتنش سخت میشود.»
مسجدِ محله؛ جایی که رابطه مهمتر از امکانات است
وقتی با جوانترها صحبت کردیم، نکته مشترک جالبی میان حرفهایشان بود. هیچکس از برنامههای هیجانانگیز یا رویدادهای پرزرق و برق حرف نزد. یکی میگفت: «اینجا حس میکنم کسی منتظر من هست.» دیگری: «کسی که به ما محل میگذارد حاجآقاست؛ همین کافیست.»
این همان نقطهای است که کارکرد اجتماعی مسجد را به چشم میآورد.
از تاریخ تا امروز؛ چرا مسجد اینقدر مهم است؟
تاریخ مسجد در ایران کوتاه نیست. در دوران دفاع مقدس، مسجد اتاق فکر بود، پایگاه تربیت جوانها بود، مرکز تصمیمگیری محله بود. آمارها میگویند بیش از ۹۰درصد شهدا از نمازگزاران مساجد بودند.
این نشان میدهد مسجد چگونه میتواند انسان بسازد—اگر آن رابطه زنده و انسانیاش را حفظ کند.
امروز اما چالشها فرق کردهاند. مشغلههای کاری امامان جماعت، تغییر بافت محلهها، فضای مجازی و سبک زندگی جوانان، همگی بخشی از میدان رقابتاند. با این حال، بسیاری از مساجد، درست مانند مسجد همین محله، فهمیدهاند که راز پیروزی در رقابت فرهنگی، در امکانات عجیب نیس؛ در اصالت ارتباطی است که مسجد همیشه داشته. همچون حضور، محبت، و پذیرش.

مسجدی که زنده است، آدم میسازد
در خروجی مسجد، زمانی که جمعیت از در میگذشت، دوباره همان نوجوان را دیدم. اینبار نزدیکتر شده بود. از او پرسیدم:
— چه چیزی باعث شد بیایی داخل؟
لبخند زد و گفت:
— نمیدانم… شاید همان سلام اول.
و این همان حقیقت بزرگ است. مسجد، اگر خانه باشد، دعوت نمیکند؛ جذب میکند.
در دیگر رسانهها ببینید:
خبرگزاری شبستان