فرزند روستاست و با کمبودهای یک روستا آشنایی کامل دارد؛ لحظههایی که با دیدن کوچکترین تغییرات در روستای خود، ذوق زده و به آینده منطقهاش امیدوارتر میشد، جزو لحظههای فراموش ناشدنی در ذهن او ثبت شدهاند؛ خاطره آن روزها به حدی برایش لذت بخش و شیرین است که حالا تمام تلاشش را میکند تا به پیشرفت و آبادانی روستای تبلیغی همسرش و ذوق اهالی آن کمک کند و به نوعی اینبار خودش بنا دارد خاطره ساز اتفاقات خوب و شیرین در ذهن اهالی این روستا باشد.
به گزارش مرکز رسانه بنیاد هدایت، زهرا جعفری تختی مداح و شریکه الامام جوان و دغدغهمندی از بندرعباس، متولد سال ۱۳۷۵ و ساکن یکی از روستاهای بخش شهرک کالیمانی شهرستان مانه و سملقان خراسان شمالی است که با همسر طلبه خود حجت الاسلام امین کاردان، حدود چهار سال است که در این منطقه به فعالیت تبلیغی میپردازند.
آنها در ابتدا که وارد این روستا شدند از فضای پر از سکوت روستا بهت زده شدند و از کودکان روستا که در زمینی خاکی مشغول به بازی بودند، سراغ خانوادههایشان را میگیرند تا به علت سوت و کوری روستا پی ببرند؛ پس از دریافت این جواب از اکثریت آنان که میگفتند پدرانشان در خانه و مادرانشان هم سرکار هستند، تعجبشان بیشتر هم شد؛ خلاصه اینکه آنها با پرس و جوی بیشتر متوجه میشوند، بسیاری از بانوان روستا برای کارگری هر روز مسافتی طولانی نزدیک به دوساعت را طی میکنند تا به محل کار خود برسند و غروب دوباره به روستا باز میگردند؛ او و همسرش تصمیم میگیرند هرشب به منزل یکی از اهالی به بهانه شب نشینی سر بزنند تا به مشکلات روستا و علت انجام اینکار توسط بانوان پی ببرند؛ چراکه احساس کردند این کار موجب میشود بچههای روستا مهر مادرانه را به دلیل غیبت طولانی مادرانشان در طول روز تجربه نکنند.
خانم جعفری با بانوان روستا گفتگو میکند تا آنها را مجاب به انجام کارهای دیگری کند که بتوانند علاوه بر کسب درآمد، در کنار فرزندانشان باشند، اما علیرغم تصورش شرایط انجام هیچ کاری برای آنها در روستا فراهم نبود؛ خانم جعفری با برگزاری جلسهای در حسینیه مسجد صاحب الزمان(عج) روستا، کار خیاطی را به آنها پیشنهاد میدهد و اکثریت با ناامیدی از عدم مهارت خود در انجام اینکار خبر میدهند؛ او و همسرش پیگیر میشوند تا دوره آموزش خیاطی برای بانوان در روستا برگزار شود و موفق میشوند یک مربی به روستا بیاورند و دوره آموزش دوخت شلوار برای بانوان با حضور ده هنرجو برگزار میکنند.
این هنرجویان در ابتدا مبالغی را روی هم میگذارند و مقداری پارچه تهیه میکنند و آموزش آنان شروع میشود، در مدت کمی آنها موفق به دوخت شلوار برای خانوادههای خود میشوند و به حدی به اینکار علاقمند میشوند که خودشان به مدل و ایدههای جدید دست مییافتند و حسابی به کار تسلط پیدا کرده بودند؛ این مسئله موجب شد اینبار خانم جعفری با رایزنی با خیرینی در قم و تهران برای آنان چند چرخ خیاطی صنعتی تهیه کند و در حسینیه مسجد قرار دهد تا بوسیله این هنری که آموزش میدیدند کسب درآمد کنند و در سطح گستردهتری به این فعالیت بپردازند.
مدت کمی از راه اندازی این کارگاه کوچک گذشته بود که این زوج تصمیم گرفتند کارگاه را گسترش دهند تا افراد بیشتری آموزش ببینند؛ به همین دلیل چند چرخ خیاطی دیگر با هزینه خودشان به صورت اقساطی تهیه کردند و تعداد هنرجویان را از ۱۰ نفر به ۲۵ نفر افزایش دادند.
حالا دیگر علاوه بر اینکه هنرجویان آموزش میدیدند همزمان کارهای آماده شده آنان در سطح روستا به فروش میرسید که در ابتدا مبلغ حاصل از فروش اینکارها با رضایت کلیه اعضای کارگاه، صرف خرید اقلام ضروری کارگاه همچون میز برش و اتو شد؛ در واقع کلیه بانوان روستا با همدیگر برای تجهیز کارگاه همدل شده بودند و با وجود اینکه نیاز مبرمی به مبالغ حاصل از کار خود داشتند، اما تجهیز کارگاه برایشان در اولویت مهمتری قرار گرفته بود.
حاصل این همدلی و همفکری بانوان روز به روز با گسترش کار کارگاه مشهودتر میشد، کارگاهی که حالا حاصل دسترنج بانوان و هنرجویان آن، علاوه بر این روستا در روستاهای اطراف نیز به فروش میرسید و موجب کسب درآمد بانوان روستا و اجتناب آنان از انجام کار قبلی شده بود.
اکنون حدود یکسال از راه اندازی این کارگاه خیاطی میگذرد؛ کارگاهی که در ابتدای زمستان سال ۱۴۰۰ راه اندازی شد و اگرچه در فصل سرد زمستان برپا شد، اما توانست کانون خانوادهها را برای فرزندان روستا گرمتر کند؛ خوشحالی حاصل از اینکار شاید به ظاهر نصیب مادرانی شد که از هنر آموزی خود لذت میبردند، اما در حقیقت شادی واقعی از آن کودکان روستا بود که مهر مادرانه دوباره به آنان هدیه شده بود و دیگر قرار نبود از ابتدای شروع روز تا غروب خورشید انتظار بازگشت مادرانشان به خانه را بکشند.
اصلاح رسم غلط اهالی روستا در ازدواج جوانان
تغییر آداب و رسوم مناطقی که سالها با رسوم حتی به غلط خود زیستهاند، کار چندان آسانی نیست و دستکاری چنین رسومی جرات و جسارت خاص خودش را میطلبد؛ تعصب اهالی بویژه زمانیکه کسی غیر از خودشان بخواهد این رسوم را دستکاری کند به مراتب بیشتر هم میشود؛ اما برای خانم جعفری و همسرش عکس العملها اهمیتی نداشت و آنچیزی که برای آنان حائز اهمیت بود، براندازی رسم غلطی بود که منجر به افزایش آسیب اجتماعی طلاق در منطقه شده بود، خانم جعفری میگوید: اینجا مرسوم نبود که در خواستگاری دختر و پسر با یکدیگر صحبتی داشته باشند و تنها به رضایت پدر دختر به ازدواج بسنده میکردند و آن ازدواج بدون شناخت این دختر و پسر از هم رقم میخورد؛ این مسئله موجب افزایش آمار طلاق و قصد بر جدایی در منطقه شده بود؛ من و همسرم سعی کردیم این رسم روستا رو اصلاح کنیم از جوانان روستا خواستیم در مراسم خواستگاریهایشان ما را نیز شرکت دهند؛ لذا در چنین مراسمی حاضر میشدیم و پس از مطرح شدن صحبتهای بزرگترها، از خانوادهها درخواست میکردیم که دختر و پسر نیز با یکدیگر گفتگویی داشته باشند؛ در ابتدا خانوادهها تن به این اتفاق نمیدادند، اما همینکه متوجه میشدند این مسئله تا چه حد میتواند ضامن زندگی و خوشبختی فرزندانشان باشد و از جدایی آنها در آینده پیشگیری کند، از آن استقبال میکردند.
حالا به لطف این زوج دلسوز، این رسم غلط روستا منسوخ شده و بهجای آن این رویه جا افتاده که دختر و پسر طی چند جلسه قبل از ازدواج با یکدیگر صحبتهایی داشته باشند و پس از شناخت کامل از هم و در صورت وجود تفاهم مراسم عقد آنان برگزار شود.
البته فعالیت خانم جعفری و همسرش فقط منحصر به جا انداختن این رسم نبوده است، بلکه به آندسته از افرادی که بدون شناخت با یکدیگر ازدواج کرده بودند و حالا زندگیشان دچار مشکلاتی شده بود، کمک کردند تا مسائل فی مابین آنها برطرف شود و در این راستا موفق به پیشگیری از ۵ طلاق در روستا شدند.
تهیه جهیزیه برای ۱۲ زوج بیبضاعت
آنها همچنین با رایزنی با موسسات خیریه و با کمک اهالی روستا به تهیه جهیزیه برای ۱۲ زوج کم برخوردار اقدام کردند که بسیاری از آنان به دلیل عدم توانایی در خرید اقلام ضروری زندگی، سالها در دوران عقد به سر میبردند.
تهیه اقلام ضروری سیسمونی نیز از دیگر اقدامات این بانو میباشد، او میگوید: بعد از تولد هر نوزاد بویژه در خانوادههای نیازمند روستا، چند دست لباس با هزینه شخصی خودم برای نوزاد تهیه و با یک هدیه مالی به آنها تقدیم میکنم.
خانم جعفری خود نیز دارای ۲ فرزند است و اکنون انتظار تولد فرزند سوم خود را میکشد، تجربه مادری برای او به حدی شیرین بوده که تمام تلاش خود را برای کمک به دو بانوی نابارور روستا انجام داده و آنان را برای مراجعه به پزشک و طی شدن روند درمانشان راهنمایی کرده و امیدوار است به زودی لذت شیرین داشتن فرزند نصیب این دو خانواده شود.
یکی از دغدغههای مهم این بانوی دلسوز جذب اهالی و بویژه کودکان و دختران جوان به مسجد است و در این زمینه موفق هم عمل کرده و توانسته تغییراتی در میزان استقبال این دو قشر در مسجد ایجاد کند.
او البته در کارهای عمرانی که با پیگیری همسرش در مسجد انجام گرفته نیز مشارکت داشته و با جمع آوری مبالغی از اهالی و با پیگیریهای مجدانه همسرش به ساخت سرویس بهداشتی و سیمان کشی زمین مسجد اقدام کردهاند.
این بانوی فعال روحیه خدمترسانی به مردم را از مادر خود به ارث برده و امید دارد بتواند نقش کوچکی در پیشرفت این روستا ایفا کند.
در دیگر رسانه ها ببینید:
وب سایت مهرواره بانور