دختر پیرمرد از جا پرید و گفت: «بیمارستان نه.» من که از این همه ترس و پنهان کاری کلافه شده بودم گفتم: «آخه برای چی؟ مگه جرم کرده پدرت؟ نمیبینی داره میمیره؟
رادیو بانور
قسمت هفدهم: ۶۷ شاخه گل برای بازگشت به زندگی
به روایت خانم زینب شاهمردایان
استان ایلام
67 شاخه گل برای بازگشت به زندگی
رادیو بانور - قسمت هفدهم