طلبه جوانی که نام و نشانی در فضای مجازی ندارد، اما دل بزرگی دارد و به تنهایی یک دولت است و با کارهایی که با کمک اهالی یک روستا انجام داده آمار طلاق را در این منطق به صفر رسانده است به طوری که در ۱۰ سال گذشته فقط در این روستا یک طلاق ثبت شده است.
در را میزنم و حاج آقا از داخل حیاط میگوید، بفرمایید، یک حیاط با صفای روستایی که صدای بانگ صبحگاهی خروس در آن پیچیده است باغچه نقلی که در آن سبزیجات محلی کاشته شده است، یک پراید سفید رنگ هم در گوشه حیاط پارک شده است.
همینطور که در حیاط قدم میزنم، با خودم میگویم، عجب کاری کرده حاج آقا؛ دل آدم لَک میزند که همه زرق و برق شهر را ول کند و بیاید اینجا زندگی کند، دوست دارم ساعتها در همین فضا و در حال و هوای خودم بمانم و به هیچ چیز به غیر از صفای این منطقه روستایی فکر نکنم.
در افکار خودم غرق هستم که حاج آقا از یک گوشته حیاط صدا میزند، خوش آمدید، جملهاش تمام نشده، سر و کله چند کودک قد و نیم قد پیدا می شود که ظاهراً بچههای حاج آقا هستند، دو دختر و یک پسر!
با دیدن سن کم حاج آقایی که در کل روستا صحبت او را میکنند، شوکهام میشوم، روحانی که همه مردم روستا قبولش دارند و حاج آقا صدایش میزنند.
یک طلبه جوان که نام و نشانی در فضای مجازی ندارد، اما به قدری در دل مردم روستا جا کرده است که همه امورات مهمشان را با وی در میان میگذارند.
این طلبه با داشتن سه فرزند و مشغلههایی که یک جوان دهه هفتادی میتواند داشته باشد، صفر تا صد با روستائیان همراه بوده و به قول یکی از اهالی روستا همه فن حریف است.
جوان دهه هفتادی که برای محرومیتزدایی از روستاهای دورافتاده بیوقفه تلاش کرده و سعی میکند که به آنچه آموخته است عمل کند میگوید:«طلبه باید مردمی باشد و هر جا که مردم حضور دارند در کنارشان باشد»،
«روحالله صیدی» سوژه گزارش ما یک جوان دهه هفتادی است که شلوغی شهر را رها کرده و تلاش میکند که خدمتش را در یک روستای محروم ارائه کند.
یک روز با این جوان دهه هفتادی همراه میشویم تا بیشتر با کارها و خدمات او آشنا شویم.
آقای صیدی چند سالتونه و از کی در این روستا حضور دارید؟
من متولد ۱۳ بهمن ۱۳۷۲ هستم و تقریبا از ۳ سال قبل در این روستا حضور دارم.
از ورودتان به روستا بگویید چطور شد که به این منطقه آمدید؟
خب ببینید، هر کسی برای آینده و زندگی خودش برنامهای دارد و به نظر من خدمت در یک روستای دور افتاده و زندگی کردن در بین اهالی آن تجربه جدیدی بود، به همین خاطر تصمیم گرفتم که دوران طلبگیام را اینجا بگذارنم.
من تصویر یک روحانی را همچون دوستی میدانم در تمام لحظهها؛ که حتی بدترین شرایط هم نباید دوستانش را تنها بگذارد. البته رابطه بین مردم و روحانیت دوسویه است و این، نفوذ بدخواهان را خنثی کرده و بعد از این هم خنثی خواهد کرد.
خب روستای شما چقدر جمعیت دارد؟
ببینید که روستایی که من در آن زندگی میکنم، یعنی روستای «بوغداکندی»(روستای گندم) ۳۵۰ خانوار دارد و یک هزار نفر جمعیت دارد و تاکنون ۱۷ شهید والامقام را تقدیم نظام و انقلاب کرده است.
روستایی بسیار زیبا و سر سبز و با مردمانی بسیار مهربان و مهمان نواز.
اما الان فقط کار مبلغی انجام نمیدهید و در کنار تبلیغ کارهای دیگری هم انجام میدهید؟
بله خب اینجا دیگر محل زندگی من و خانوادهام است و من هم در کنار روستایئان زندگی میکنم، یعنی از صفر تا صد همانند یک روستایی زندگی میکنم و همانند یک روستایی از این محل خوش آب و هوا استفاده میکنم.
کار من در این روستا فقط تبلیغ نیست و در کنار تبلیغ کارهای دیگری مثل زنبورداری و کشاورزی هم انجام میدهم و درآمدزایی دارم و درآمدم فقط از محل تبلیغ نیست و برایم تبلیغ یک شغل نیست.
کار ما که در روستاها مستقر میشویم کار مبلغی نیست به روستا آمدهایم و آمدهام تا سبک زندگی را هم آموزش دهیم و مثل همه اهالی در روستا کار میکنیم و فعالیتهای کشاورزی را در کنار مردم انجام میدهیم.
واکنش مردم به این نوع سبک زندگی چیست؟
خب بیینید، همانطور که خودتان بهتر میدانید برخی از هجمهها و تبلیغات باعث شده که برخی از مردم دیدگاه مثبتی نسبت به روحانیت نداشته باشند من این را قبول دارم و در ابتدای ورود من به روستا هم چنین دیدگاهی در قبال من وجود داشت، اما بعدها وقتی مردم دیدند که من هم مثل آنها زندگی میکنم و بدون توقع از کسی کارهایم را انجام میدهم و همانند آنها تلاش میکنم، نظرشان عوض شد.
یعنی چطور؟
خب ببینید، من مثل همه مردم روستا کشاورزی میکنم، زنبورداری میکنم و صبح تا شب سرکارم، مثل یک روستایی که ساکن این محل است و بدون توقع از کسی خودم مثل یک روستایی کارهایم را شروع کردم و خدا رو شکر زندگی خوبی در اینجا دارم.
برای بچهها سخت نیست در چنین محیطی زندگی کنند؟
زندگی در روستا برای بچه ها سخت است؛ ولی اگر قرار باشد همه به خاطر سختی ها پا پس بکشند که دیگر زندگی مفهومی ندارد؛ البته سختیها برای اهالی هم وجود دارد و مشکلات معیشتی و اقتصادی گریبان همه را گرفته است.
در مورد کسب درآمدی که در روستا دارید، توضیح میفرمایید؟
خب بیینید خودم کسب درآمد دارم با اجاره زمین کشاورزی و آب از روستاییان، محصول میکارم و برداشت میکنم.
از طرف دیگر به زنبورداری هم مشغولم و در همان اوایل یک زنبور کارنیکا(نژاد اصلاح شده زنبور) خریداری کردم و به صورت آزمایشی و به ابتکار خودم نسبت به تولید آزمایشی ملکه اقدام کردم و از همین طریق برای خودم کسب درآمد دارم. زنبور یکی از نعمات بزرگ الهی و نشان دهنده قدرت الهی است.
خوشبختانه کار گرفت و تولیدات خوبی در این زمینه داشتم و الان تعداد کندوها به ۳۰ عدد رسیده است و تولید عسل خوبی هم دارم و از این راه هم در کنار دیگر کارهایم کسب درآمد دارم.
البته باید در زنبورداری قدم به قدم پیش رفت و یک دفعه نمیشود، پیشرفت کرد و هر روز باید بیشتر یاد بگیریم به نظر من زنبور یکی از معجزات الهی است.
حاج آقا تولیدات شما چقدر است؟
خب بیینید، تولیدات کندوها هم مرتبط با تعداد زنبورهای هر کندوست، اما در حال حاضر متوسط تولیدات ما تقریبا به طور میانگین از هر کندو حدود ۱۰ کیلوگرم عسل است که بد نیست.
آنطور که اهالی میگویند، در مسجد روستا هیچ وقت بسته نیست؟
بله یکی از اولویتهای خود من در ورودم به روستا فعالسازی مسجد بود، یعنی اول نمازهای جماعت را به صورت مرتب و در سه وقت صبح و ظهر و مغرب برگزار میکنیم، موضوعی که با استقبال خوب اهالی و ساکنین روستا مواجه شد.
کانون فرهنگی مسجد هم مجوز داشت ولی تعطیل بود خوشبختانه با حضور اهالی و جوانان روستا توانستیم این کانون را هم فعال کنیم در این زمینه هم همه هدف ما این بود که روحانی محور همه کارها نباید و مردم و جوانان پای کار بیانند و خودشان فعال باشند تا با تغییر و یا رفتن روحانی از روستا کار دوباره تعطیل نشود و خوشبختانه این اتفاق افتاد و استقبال جوانان و اهالی از این قضیه بسیار خوب است..
خلاصه به شما بگویم که امروز مسجد این روستا یک مرکز فرهنگی است که حتی اگر من روحانی هم نباشم، فعال خواهد بود، چون دیگر اهالی به این سمت سوق پیدا کردهاند و کارها نظم و نظام خود را پیدا کرده است.
یک کار دیگری که کردیم فرهنگسازی در زمینه برگزاری مجالس ترحیم در ایام کرونا بود، یعنی با این کار به جای برگزاری مجالس ترحیم ذبح قربانی انجام و گوشت آن در بین نیازمندان توزیع میشود.
ما علاوه بر اقدامات فرهنگی در بحث اشتغال نیز وارد عمل شدهایم، چون به عقیده من ریشه همه معضلات اجتماعی در بیکاری است، فکرش را بکنید، اعتیاد و یا هر معضل دیگری از بیکاری نشات میگیرد.
برای همین خاطر سعی کردیم با کمک اهالی و با بهره گرفتن از ظرفیت خود روستا برای جوانان شغل ایجاد کنیم.
بینید، مسجد و روحانی هر روستا باید در کنار برگزاری نماز جماعت و برنامههای مذهبی به فکر اشتغال مردم نیز باشند که ما در این روستا با محوریت مسجد برای اشتغال اهالی نیز کارهای بسیار زیادی انجام دادهایم.
خب حاج آقا، در مورد گروه جهادی روستا بفرمایید که چطور تشکیل شد؟
در همان روزهای اول ورودم به روستا یک جلسه با اهالی تشکیل دادیم و با شور و مشورت بنای تاسیس هیات را گذاشتیم.
بعد از آن یک جلسه کارگروه مجازی برگزار شد و شروع کردیم به تشکیل گروه در فضای مجازی که خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشت.
البته نه اینکه فکر کنید برای تبلیغ خودمان پیج زدیم، نخیر! این کار را در قالب یک گروه جهادی انجام دادیم تا به نیازمندان کمک کنیم.
البته کارهای خیر فقط به این موضوع محدود نیست و از طریق همین گروه نیازمندان را به کمیته امداد هم معرفی میکنیم.
درباره کارگروه ازدواج بفرمایید؟
خب این کارگروه هم برای کمک به خانمهایی است که مطلقه هستند و هنوز فرصت برای ازدواج دارند، شاید باورش کمی سخت باشد اما اقدامات در فرهنگسازی ازدواج خیلی تاثرگذار بود.
یعنی من احساس میکردم فرهنگ ازدواج دوباره برای خانمها و حتی آقایانی که همسرشان فوت شده زیاد جا نیفتاده بود، ولی این کار را کردیم و جواب هم داد.
علاوه بر این با کارگاههای مشاورهای که برگزار میکنیم آمار طلاق در روستا خیلی پایین است و شاید یک مورد در چند سال هم نباشد.
به نظر شما رمز موفقیت کار طلبگی شما در این روستا چیست؟
ببینید من معتقدم برای موفقیت هر کاری باید خودمان قبل از هر کس به آن عمل کنیم، بسیاری از مردم همین روستاها از ما بالاتر هستند، ما مبلغان نباید با غرور و تکبر بالای منبر برویم و خودمان را تافته جدابافتهای بدانیم.
سوز درونی و رفتار طبیعی و فطری مبلغ بهتر از استفاده از هنرهای تبلیغی است، هدف مبلغ تغییر درونی در دل های مردم است، نه اینکه مردم پای منبرهای ما بیایند و به خطبههای ما به به و چه چه بگویند، باید دستورالعمل های اسلام را برای مردم بیان کنیم تا اعمالشان تضمین شود.
زندگی طلاب با اخلاص باشد، یک طلبه و مبلغ اگر خالصانه زندگی کند، تبلیغ او نیز اثرگذار خواهد بود، امدادهای غیبی برای مبلغ بسیار تاثیرگذار است، اگر ما خوب باشیم اهل بیت(ع) از ما حمایت میکنند.
ببینید من نمیخواهم از صنف خودم تعریف کنم؛ ولی در بسیاری از گوشه کنار کشور و شهر خودمان زنجان بسیاری از روحانیون هستند که در شرایطی سخت تر از شرایط من به کار تبلیغ میپردازند.
ما احساس تکلیف کردهایم که اینجا هستیم، ما طلاب کار کردن را عیب نمیدانیم، چون معتقدیم اگر در عرصه تبلیغ کار نشود یقین داشته باشید که دشمنان کار میکنند و رسالتی که پیامبران داشتند به دست کفار میافتد.
البته همه این کارهایی که ما در روستا انجام دادهایم، به لطف خدا و همکاری خوب مردم با کانون فرهنگی، پایگاههای مقاومت بسیج ، هیئت امنای مسجد، دهیار و اعضای شورای اسلامی بوده، که ان شاءالله در سالهای آینده نیز این برنامهها ادامه خواهد داشت.
و سخن پایانی…
اقداماتی که در این روستا آغاز شده است، در ذهن مردم نهادینه شده و مطمئنم اگر روزی مأموریتم در این روستا به پایان برسد و مجبور به ترک آن شوم، خود اهالی به صورت منسجم کارها را ادامه خواهند داد و به نتیجه خواهند رساند.
امید دادن به مردم و حضور مداوم در بین آن ها نه تنها باعث دلگرمی روستائیان میشود، بلکه به تمامی شایعات و شبهاتی که این روزها در فضای مجازی و اینترنت مبنی بر فاصله افتادن بین مردم و روحانیت مطرح می شود، پاسخ میدهد.
داشتن یک روحیه انقلابی و ولایی باعث میشود، تا مردم دور یک روحانی حلقه زده و از بیانات و راهنماییهای آن کمال استفاده را ببرند، به همین خاطر هر چه بیشتر در این راه گام برداشته شود به آرمانهای انقلاب نزدیکتر خواهیم شد.
در دیگر رسانه ها ببینید: