تغییر چهره «سولان» به همت «امام روستا»/ «عمو روحانی» و اعتمادی که غوغا می‌کند

تغییر چهره «سولان» به همت «امام روستا»/ «عمو روحانی» و اعتمادی که غوغا می‌کند
بنیاد هدایت
0
۱۴ بهمن ۱۳۹۹

یک روحانی جوان در «سولان» در نقش «امام روستا« توانسته چهره این روستا را تغییر دهد و امید را زنده کند، از اشتغالزایی گرفته تا حذف برخی رسومات اشتباه، از ایجاد صندوق قرض‌الحسنه تا کمک برای ترک اعتیاد.

به گزارش روابط عمومی بنیاد هدایت؛ سولان» روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان همدان، منطقه‌ای که روحانی پا به کاری دارد، از فعالیت‌های او زیاد شنیده بودم فردی که اقدام به فعالیت‌های فرهنگی بسیاری کرده است، برای مثال در نماز جماعت او ۷۰۰ نمازگزار شرکت می‌کنند.
از برنامه‌های تفسیر قرآن و قرائت زیارت عاشورا، قرائت دعای کمیل و برگزاری مناسبات ملی ـ مذهبی در طول سال که بگذریم ایجاد شعبه‌ای از جلسات استاد مسکین به عنوان «شهدای گمنام» و حضور ۶۰ نفر از نوجوانان روستا، آموزش خانواده و ازدواج آسان و جلوگیری از طلاق از جمله اقدامات این روحانی در روستاست.
همکاری با پنج هیات‌ فعال روستا در مناسبت‌های مختلف، شناسایی فعالین فرهنگی و نخبه‌های روستا و تجلیل از آنها و معرفی به عنوان الگوی موفق، تشکیل کارگروه تئاتر و اجرای برنامه‌های متنوع، اجرای برنامه در نمایشگاه بین‌المللی تهران و شبکه استانی همدان، برداشتن چند رسم از مراسم ترحیم، برگزاری برنامه‌های متنوع در ایام دهه فجر در راهپیمایی با استقبال بی‌نظیر خانواده‌ها و برگزاری جام فوتسال «فجر» و شرکت بهترین‌های فوتسال استان در این جام را می‌توان از تلاش این روحانی در روستا دانست.
ایجاد صندوق قرض‌الحسنه در مسجد و اعطای وام‌های سهل‌الوصول خصوصا به زوجین و نیازمندان، همکاری با دارالایتام و مساکین و رفع دغدغه نیازمندان به صورت مستمر، معرفی و ایجاد ارتباط بین خانواده‌های زیر پوشش کمیته امداد و فعالین اقتصادی روستا برای کاریابی و اشتغال، ایجاد صندوق مشاغل خرد زنان روستایی و حمایت از تولیدات بانوان روستا، برگزاری جشنواره «سیر» و «موسیر» به مدت چهار سال متوالی و معرفی این محصولات و فرآورده‌ها حتی در شبکه‌های سراسری، ساخت خانه خادم و شبستان برای مسجد را می‌توان از دیگر فعالیت‌های این امام روستا برشمرد.
امامت جماعت روستای سولان، همکاری با موسسه فرهنگی ـ تبلیغی سراج، همکاری با آموزش و پرورش به عنوان معاون امور تربیتی، اجرای برنامه متنوع با مدارس سطح استان نظیر جشن تکلیف، جشن الفبا، جشن‌ قرآن و مناسبت های ملی ـ مذهبی، همکاری با بسیج به عنوان سرمربی «شجره طیبه صالحین»، فعالیت در ایام کرونا با کمک بسیج و اهالی روستا در ضدعفونی معابر روستا و توزیع ماسک و مواد ضدعفونی در بین اهالی، شناسایی خانواده‌های آسیب‌دیده از کرونا و اهدای اقلام معیشتی به آنها با کمک خیرین از تلاش‌های این امام در روستا است.
روحانی جوان که به عنوان «امام روستا» در روستای سولان وارد فعالیت‌های دینی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده؛ معتقد است روحانی مسجد با احیای کارکردهای واقعی مسجد و مشارکت‌های مردمی، می‌تواند مشکلات روستا در حوزه‌های مختلف شناسایی و حل کند.
طرح «امام روستا» که یک ایده کلی را دنبال می‌کند در گام دوم انقلاب به جای اینکه از مسجد انتظار برپایی نماز و از روحانی مسجد هم انتظار پیش‌نماز بودن باشد، روحانی مسجد مسائل روستا را شناسایی و کمک می‌کند تا مسائل در حوزه‌های مختلف حل شود.
در واقع طرح «امام محله» در شهر و «امام روستا» در روستا در راستای تحقق بیانیه گام دوم انقلاب و رفع مشکلات مردم، با تدوین نقشه جامع تبلیغی کشور و استفاده از ایده‌های برتر، پایه‌ریزی شده‌ که تاکنون اقدامات موثری هم داشته و در این راستا به سراغ امام روستای سولان رفتیم تا بیشتر از اقداماتش بدانیم.

خود را معرفی کنید و بفرمایید چند سال است که به کار تبلیغ مشغول هستید؟

میثم رحیمی‌طیب هستم، تقریبا سال ۸۸ بود که به دست مرجع تقلید بزرگوار آیت‌الله گلپایگانی ملبس به لباس روحانیت شدم و از همان سال تبلیغم را آغاز کردم. سال ۸۸ که در تهران تحصیل می‌کردم با گروه‌های جهادی آنجا فعالیت داشتم و به مناطق محروم به ویژه جنوب کشور مانند کرمان می‌رفتم و  تبلیغ می‌کردم که اولین تبلیغم در یکی از روستاهای استان کرمان به نام «اسلام شهر» بود.

چرا کار تبلیغ را انتخاب کردید؟

مهمترین وظایف فردی که وارد عرصه حوزوی و طلبگی می‌شود و ملبس به لباس روحانیت، تبلیغ دین است. اگر فردی که از روز اول وارد حوزه می‌شود با این دیدگاه باشد در کارش بسیار موفق خواهد بود.

چه جاهایی تبلیغ دین انجام می‌دهید؟
۶ سال مقدمات تحصیل را تهران گذراندم و بعد از آن برای سطوح عالی به قم رفتم و با اتمام دروس به شهر خود همدان برگشتم. قبل از این که به همدان بیایم در شهرهای مختلف هرجا که نیاز بود مانند استان گلستان، کرمان و تهران کار تبلیغ را انجام می‌دادم. در همدان هم در روستاهای سراب، علیصدر، سولان و شهر گل‌تپه به همراه خانواده بودم و کار کردم.
همسرم هم چون تحصیلات حوزوی داشت با من همراه می‌شد و در روستاهای مختلف به مدت یک ماه مستقر می‌شدیم و به کار تبلیغی مشغول بودیم، طوری که سه سال پشت سرهم به قم و روستای علیصدر رفت و آمد داشتیم.کار ما طوری بود که تابستان و نوروز وقتی به روستا برمی‌گشتیم غرفه‌هایی را دایر می‌کردیم، اقامه نماز جماعت، برنامه تربیتی کودک و نوجوان و مشاوره و پرسش و پاسخ از جمله کارها بود.
رفت‌و آمد به روستا و به قم برای تحصیل و تبلیغ سخت نبود؟
وقتی در حوزه ثبت‌نام کردم، آن را خیلی جدی نگرفته بودم، چون ابتدا دیپلم گرفتم و بعد با معرفی یکی از دوستان وارد حوزه شدم. فکر می‌کردم یک فرمی پر می‌کنم و می‌فرستم و نهایت همین می‌شود و شاید قبول نشوم. آن زمان برای ثبت‌نام باید فرمی را پر و سپس پست می‌کردیم تا یک روزی را برای آزمون اعلام کنند که این مراحل طی شد و پدرم موافق بود و مادر مخالف چون او معتقد بود باید وارد دانشگاه شوم اما ارسال همان فرم توفیقی شد که در این عرصه قرار گیرم و خوشبختانه تا امروز هم اگر سختی داشته به جان خریده‌ام چون لذتی که برایم در این کار است، در هیچ کاری نیست.
تقریبا چند سال است که مبلغ هستید؟
طلبه وقتی وارد حوزه می‌شود، تقریبا فعالیت نصف و نیمه‌ دارد اما وقتی ملبس به لباس روحانیت می‌شود به طور ویژه و خاص فعالیت می‌کند و من قریب به ۱۶ سال است که مبلغ هستم.
شده جاهایی کم بیارید و بگویید کاش این شغل را انتخاب نمی‌کردم؟
یک جاهایی گفتم ای کاش قوی تر وارد می‌شدم اما پشیمان خیر، چون مسوولیت این کار خیلی سنگین است و زمانی رسیده که با خود گفته‌ام نکند که در این کسوت قرار گرفته‌ام کمکاری داشته باشم و به وظیفه خود عمل نکرده باشم. در اصل همیشه دوستم را دعا می‌کنم که مرا در این راه قرار داده است.
فرمودید همسرتان همراه شما کار تبلیغ انجام می‌دهد، دید ایشان نسبت به کار تبلیغ چیست؟
او بهتر از من کارش را انجام می‌دهد، زنان روستا با او راحت‌تر هستند و به همین خاطر سعی می‌کند تمام مشکلات را تا جایی که توان دارد حل کند چون یکی از دایی‌ها و خواهرانش هم حوزوی هستند، خوشبختانه در این فضا بسیار خوب می‌تواند فعالیت داشته باشد.
وقتی قرار بود با هم ازدواج کنیم به خانواده‌اش گفته بود که می‌خواهم فقط با روحانی ازدواج کنم، خوشبختانه به کارش هم واقف است و در روستای سولان امور بانوان روستا با ایشان است، از مشاوره و سوالات احکامی گرفته تا سایر مسائل زندگی، طوری که خانم‌های روستا وقتی تلفن می‌کنند فقط با او صحبت می‌کنند و سوالات و مسائل را مطرح و به جواب می‌رسند و دیگری نیازی به مداخله من نیست.
اتفاقا دیشب یک ساعت و نیم طول کشید که یکی از خانم‌های روستا در مورد خواستگاری دخترش از همسرم پشت تلفن مشورت ‌گرفت و حتی خواست در مورد پسری که به خواستگاری دخترش رفته، تحقیق کنیم. او در روستاهای علیصدر، محمدآباد و سراب هم خوب فعالیت می‌کرد.

کار تبلیغ از اینکه برای اقشار مختلف و در مناطق مختلف انجام می‌شود، سخت نیست؟
سختی کار تبلیغ این است که کسی برای حل مشکل نزد شما بیاید و نتوانید کاری انجام دهید. گاهی حتی مدام پیگیر هستید اما به نتیجه نمی‌رسد و آن وقت است که ناراحت می‌شوید. اما در مجموع کار تبلیغ لذت‌‌ها و شیرینی‌های خاص خود را دارد که تلخی‌ها را از بین می‌برد، خصوصا در عرصه تبلیغ همسرم موفق‌تر بوده چون با خانم‌هایی در ارتباط است که مثل یک دوست به آنها مشاوره می‌دهد و کمکشان می‌کند و من از این مسئله بسیار خرسندم. جلوگیری از پنج مورد سقط جنین یکی از اقدامات مهم در این مدت بوده است.
در این خصوص خانمی بود که می‌گفت همسرم اجبار کرده که باید بچه‌ام سقط شود، آنها چند بچه کوچک هم داشتند و نمی‌توانستند از عهده مخارج بچه دیگری برآیند و مشکلات اقتصادی ضعیفی داشتند. خداوند به آنها فرزندی داده بود که همسر قرص و محکم می‌گفت که باید بچه از بین برود و این خانم هم با ما تماس گرفت و ماجرا را گفت که همسرم وقتی پرسید مشکل چیست او وضعیت اقتصادی را مطرح کرد که گفتیم آن را حل می‌کنیم.
با خواهران و برادران خود جلسه گذاشتیم و موضوع خانواده را مطرح و تصمیم گرفتیم ماهیانه هرکسی در حد توانایی خود مبلغی را کمک کند که یکی ۵۰ هزار تومان، دیگری ۶۰ هزار تومان کمک کرد و به همین ترتیب مبالغی ماهیانه جمع شد و به حساب آن خانواده واریز شد که خوشبختانه الان هم ادامه دارد. ما از این خانواده خواستیم بچه را نگه دارند و ما کمکشان می‌کنیم و خداوند روزی‌رسان است. چند وقت پیش پدر را دیدم بچه را بغل گرفته و می‌رود، بعد از سلام و احوال پرسی از اوضاع زندگی پرسیدم که خدا را شکر کرد و گفت که اتفاقا این فرزند از همه فرزندانش عزیزتر است و برایش کلی هم خوراکی خریده بود طوری که زمینش نمی‌گذاشت راه برود و می‌گفت که خسته می‌شود و تا این حد دلبسته او بود.
همسرم هم وقتی با خانمش تماس گرفت و از اوضاع و احوالشان پرسیده بود خیلی خوب اوضاع را توصیف کرده و گفته بود که پدرش از در که می‌آید اول این بچه را بغل می‌کند و می‌بوسد و بعد بقیه را. وقتی اینها را می‌بینیم سختی هم باشد لذت‌بخش است.
جلوگیری از پنجم مورد سقط جنین که الان بچه‌ها کنار پدر و مادر در کوچه و خیابان راه می‌روند، لذت بخش است.

موردی بوده که شما دوست داشته باشید کاری انجام دهید اما امکان آن نباشد؟
بله، مردی اعتیاد داشت و خانواده‌اش هم بسیار آبرومند و اهل مسجد، همسرش با ما صحبت کرد که او اهل زندگی است و فرزندانش را هم خیلی دوست دارد اما متاسفانه گرفتار مرض اعتیاد شده است، از طریق هیات امنای مسجد و خیرین هماهنگی با کمپ انجام شد و همسرش را به آنجا فرستادیم و اتفاقا خیلی هم زجر کشید چون مصرفش بالا بود، از آنجا که کمپ بیشتر از سه ماه فرد بیمار را نگه نمی‌دارد ما سه دوره پول واریز کردیم تا ۹ ماه او را نگه دارند و کاملا پاک شود، این ۹ ماه هزینه بالایی داشت و از اهالی و خیرین بسیار سربسته کمک‌هایی را جمع‌آوری کردیم و او ماند و ترک کرد اما وقتی بیرون آمد متاسفانه شنیدیم یک هفته بعد دوباره شروع به مصرف کرده و ما قاعدتا از این موضوع ناراحت شدیم، ما هم خیلی دنبال کارش بودیم تا ترک کند اما متاسفانه نشد و وسوسه و رفقای بد نگذاشت، دعا می‌کنم که این مشکل هم حل شود.
متاسفانه اعتیاد معضلی است که در جامعه بیداد می‌کند، به نظر شما وظیفه مبلغان در این زمینه چیست؟
یکی از کارهایی که همکاران مبلغ بعد از چند سال سکونت در روستا و اینکه عضو آن روستا می‌شوند طوری که در غم و شادی اهالی شریک هستند و همه هم از آنها توقع دارند، این است که از افراد مصرف‌کننده هم حمایت کنند تا بتوانند ترک کنند.
کار روستاها اغلب فصلی است و می‌شود گفت تقریبا از آبان ماه تا اوایل اسفندماه کامل بیکارند و همه خانه هستند و به سمت قهوه‌خانه و‌ دیگر مسائل کشیده می‌شوند. یکی از کارهایی که انجام دادیم این بود جلسات ترک اعتیادی که به این عنوان برگزار شده را حمایت کردیم.
سالن فوتبالی داریم که آنجا فضایی را برای مرکز ترک اعتیاد اختصاص داده‌ایم که از روستاهای اطراف هم افرادی برای ترک می‌آیند. در جلسات آنها بیمارانی حضور دارند و از زندگی خود می‌گویند و درد و دل می‌کنند، جلسه گردان دارند و کسانی که ترک کرده‌اند، مسائلی مطرح می‌کنند. جلسات منظم برگزار می‌شود و در این کلاس‌ها افرادی که یک ماه است ترک کرده‌اند در کنار کسانی می‌نشینند که ۱۰ سال پاک هستند؛ وقتی صحبت‌هایی بین این افراد رد و بدل می‌شود متوجه می‌شوند که همان فردی که ۱۰ سال پیش ترک کرده وضعیت مصرفش بدتر بوده اما اراده داشته و توانسته است مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد.
اوایل برخی از اهالی گلایه می‌کردند که چرا معتادهای روستاها را آنجا جمع می‌کنیم اما ما برایشان می‌گفتیم که دیگر نباید به آنها معتاد گفت چون سالهاست پاک شده‌اند و اتفاقا انگیزه‌ای برای دیگر مصرف کنندگان می‌شود.
متاسفانه برخی والدین کشیدن قلیان را پایه اعتیاد نمی‌دانند و معضلی که در این زمینه داشتیم این بود زمستان‌ها کار تعطیل می‌شد و افراد به سمت قهوه‌خانه می‌رفتند. طوری که هر کس یک چهار دیواری داشته باشد، چندتا میز و صندلی می‌چیند و قهوه خانه ایجاد می‌شود اما ما توانستیم آگاهی دهیم و چنین مکان‌هایی جمع شود.
وقتی در مورد این موضوع صحبت کردیم به یک مطالبه عمومی تبدیل شد و شورا، دهیار و کلانتری و پاسگاه پای کار کشیده شدند و مردم گفتند که باید این مراکز پلمب شود و همین کار انجام شد. یکی از کارهایی که یک مبلغ می‌تواند انجام دهد همین است که مردم را پای کار بیاورد و مطالبه عمومی به نفع خود آنها ایجاد شود.
سولان سبقه مذهبی بسیار قوی دارد که گاهی برخی از وجود بیش از ۷۰۰ نفر نمازگزار در این روستا تعجب می‌کنند در صورتی که تصاویر موجود است و می‌توان دید و همین امر باعث شده که ما ارتباط بیشتری با مردم داشته باشیم.
چطور با کودکان و نوجوان ارتباط می‌گیرید؟
وقتی دیپلم گرفتم و وارد حوزه شدم، ۶ سال درس حوزوی که خواندم و فوق دیپلم شدم، در همان جا باید دروسی را می‌خواندم، چون در کنار رشته‌های عمومی رشته‌های تخصصی هم تدریس می‌شود، تحقیق کردم و دیدم به امر تبلیغ علاقمندم و به همین خاطر در رشته تخصصی تبلیغ در مدرسه آیت‌الله صدوقی دوره‌ای را گذراندم و آن شد پایه کارم تا تبلیغ انجام دهم و جلوتر که رفتم تخصصی «تبلیغ کودک و نوجوان» را برعهده گرفتم.
تهران که بودم و ایام تعطیل با خانواده به همدان می‌آمدم تخصصی با بچه‌ها برنامه داشتم یعنی با هماهنگی مدیر مدرسه در کلاس آموزش‌هایی را داشتیم، تقریبا ۱۱ سال است با موسسه فرهنگی سراج این برنامه را داریم و ۵ سال است به طور تخصصی در حوزه کودک و نوجوان فعالیت می‌کنم چون علاقه خاصی به آن دارم.
طی سال‌های اخیر با هماهنگی آموزش و پرورش در جشن قرآن، تکلیف و الفبا و مناسبت‌های مختلف ولادت و شهادت برنامه داشتیم. چند وقت پیش در مدرسه شهرک مدنی مراسم بزرگ بازیافت برگزار شده بود و من هم دعوت بودم. تقریبا دو ساعت بود که دانش‌آموزان مدام با سخنرانی‌های مختلف مواجه بودند و اکثرا هم کسل شده بودند اما وقتی من بالای سن رفتم توانستم با مهارت کاغذ و تا(اورگامی) در مورد بازیافت هم مطالب آموزنده به آنها آموزش دهم و اتفاقا مشارکت بچه‌ها هم بسیار خوب بود و به وجد آمده بودند طوریکه تصور نمی‌شد یک روحانی بتواند حرف‌هایی از اهمیت بازیافت برای بچه‌ها داشته باشد.
در فضای مجازی به روحانیونی که برای کودکان و نوجوانان برنامه‌هایی دارند، عمو روحانی می‌گویند و من هم در انواع شبکه‌های مجازی فعالیت دارم و بچه‌ها به این نام صدایم می‌کنند.

از آنجا که قریب به ۱۶ سال کار تبلیغ انجام می‌دهید فکر می‌کنید کار در روستا راحت است یا شهر؟
گاهی دوستانی که می‌خواهند وارد عرصه تبلیغ شوند با ما صحبت‌هایی دارند که می‌گویم از لحاظ موقعیتی امام روستا، حکم رهبر برای کشور را دارد و بعد از آن دهیار حکم رئیس جمهور و اعضای شورا نیز وزرا هستند. چه بخواهیم چه نخواهیم در خصوص تمام اتفاقات ریز و درشت روستا، امام روستا درگیر است. او باید در جاهایی حتما ورود کند، اگر لازم باشد فریاد بزند، جاهایی نصیحت کند و …
در صحبت‌هایی که برای مردم روستا داشتم گفته‌ام که رهنمودهای رهبری برای مسوولانی مثل وزرا، دقیقا برای اعضای شورای روستا هم صدق می‌کند و نباید شوخی گرفت تا اینکه بروند رایی بدهند و بعد اینکه چه کسی انتخاب شود مهم نباشد بلکه چهار سال باید فردی باشد که به فکر آبادانی، اقتصاد، فرهنگ، مسائل و مشکلات باشد که باید شایستگی این کار را داشت.
فضای تبلیغ در روستا کاملا با فضای شهر متفاوت است، در شهر روحانی نهایت محله و اهالی که در مسجد نماز می‌خوانند را داشته باشد و اگر خیلی ارتباط قوی باشد از چند محله آن طرفتر هم اطلاعاتی به دست می‌آید اما در روستا اینطور نیست و فضا کاملا متفاوت و وظایف سنگین‌ و کار لذت‌بخش است.

مهمترین چالشی که مردم به ویژه جوانان با آن مواجه هستند را چه چیزی می‌دانید و راه حل چیست؟
فضایی که در کشور ایجاد شده و مشکلات اقتصادی در خانواده‌ها را شاهد هستیم قطعا روستائیان هم مستثنی نیستند و آنها هم در این فضا آسیب می‌بینند‌. عمده‌ترین موضوع طی سال‌های اخیر در روستا افزایش سن ازدواج جوانان به واسطه مسائل اقتصادی است. متاسفانه در فضاهای کوچک کسی کاری را انجام دهد به سرعت تبدیل به سنت می‌شود و آن را به عنوان رسم می‌بینند حال فرقی نمی‌کند که زشت باشد، زیبا یا خوب و اگر کسی آن را انجام بدهد باید دیگری هم انجام دهد تا از قافله جا نماند.
یکی از اقدامات ما حذف سنت‌های اشتباه در مراسم ترحیم بود. رسمی به نام «پنجم شور» بود که ما آن را حذف کردیم، این رسم طوری بود که وقتی عزیز فردی از دنیا می‌رفت ۵۰ تا ۶۰ نفر از خانم‌های فامیل جمع می‌شدند و به منزل متوفی می‌رفتند و تمام لوازم منزل آنها را می‌شستند که از فرش و گلیم گرفته تا در و دیوار، مانند گردگیریی که ایام نوروز خانم‌ها در منازل خود انجام می‌دهند.
رصد کردیم و دیدیم خود اهالی نیز راضی به این کار نیستند اما چون به رسم تبدیل شده می‌گویند اگر انجام ندهند حرف و حدیث‌هایی پیش می‌آید اما بالاخره توانستیم حذف کنیم.
اتفاق دیگری که برایم تلخ بود این بود که به محض اینکه اهالی مطلع می‌شدند کسی از دنیا رفته و هنوز متوفی دفن نشده و در بیمارستان و پزشک قانونی و… است، گرو‌های ۴۰ و ۵۰ نفره برای عرض تسلیت به منزل متوفی می‌رفتند و این اتفاق تا چهلم ادامه داشت و مدام برای عرض تسلیت در منزل متوفی حضور داشتند که دیدیم هم کسی می‌رود ناراضی است و هم خانواده متوفی و این شد که آن هم حذف شد.
مراسم هفتم هم همینطور حذف شد چون در اسلام به این نحو مراسم ترحیم، هفتم و چهلم نداریم که مهمانانی دعوت شوند و هزینه‌های زیادی باشد و افرادی بخواهند با وجود مشکلات اقتصادی مبالغ بسیاری را به عنوان خیرات داشته باشند.
در مجموع رسوماتی را شناسایی کردیم و با همکاری شورای فرهنگی روستا و بزرگان و موثرین برداشتیم و اینها آسان نبود و از طریق چندین جلسه و با گفت‌وگوی بیش از چند ساعته میسر بود و سرانجام در مسجد اعلام شد که چنین مراسمی را نداریم و اگر می‌خواهند خیرات کنند می‌شود با هزینه‌های کمتری باشد و حتی موضوع موسسه خیریه را مطرح کردیم که بتوانند کمک‌هایی داشته باشند و ما وام‌هایی در اختیار افراد نیازمند قرار دهیم.
اوایل تبلیغ به روستایی می رفتم که هنگام فوت فردی، سنت پیامبر را اجرایی می‌کردند، طوریکه عزیزی از دنیا می‌رفت اهل محل جمع می‌شدند و هر کسی مبلغی را هم می‌گذاشت و می‌رفتند کالای اساسی مراسم آنها را خریداری می‌کردند تا کسی که عزیزی از دست داده نگران خرج و مخارج و مراسم نباشد. روی این مسئله بسیار تاکید و تحسین می‌کردم و می‌گفتم هرجا هم بروم می‌گویم که این روستا سنت پیامبر را دارد.
در حال حاضر در روستای سولان مجلس ترحیم که می‌گیریم دیگر مجلس هفتم نداریم تا چهلم و برای کسانی هم که وضعیت اقتصادی خوبی ندارند راهکار داده‌ایم برای خیرات، کمک به مسجد داشته باشند. برخی افراد وضعیت اقتصادی خوبی ندارند و مجبورند قرض کنند تا مراسمی گرفته باشند اما ما پیشنهاد دادیم می‌توانند از یک میلیون و دو میلیون تومان تا هر مبلغی که می‌توانند به مسجد کمک کنند و اتفاقا در مسجد هم چندین مرتبه برای متوفی فاتحه قرائت می‌شود.
این سنت به سنت بسیار خوبی تبدیل شده است چراکه مسجد درآمدی نداشت و از طرفی موقوفات و مغازه خاصی نبود تا بتوان فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی و … را بدون دغدغه داشت اما با این کمک‌ها امروز توانسته‌ایم اقدامات موثری انجام دهیم.
شاید باور نکنید در یکی از روستاهایی که تبلیغ می‌کردم البته نه در استان همدان، فردی برای برگزاری مراسم ترحیم یکی از عزیزانش با سود بالایی پول قرض گرفته بود و نباید چنین مسائلی را شاهد باشیم و آگاهی در جامعه بسیار موثر است.
ما در فضای مجازی گروهی تشکیل دادیم که اگر عزیزی از دنیا برود اعلام می‌کنیم برایش فاتحه‌ای قرائت کنند که صدها نفر این کار را انجام می‌دهد و می‌شود با اقداماتی برای فرد متوفی فاتحه خواند و خیرات داد بدون اینکه مشکلی پیش آید.

اینکه در روستا به نسبت شهر افراد بیشتر از هم تاثیر می‌پذیرند، آیا این می‌تواند به نفع باشد؟
روستایی که ۴ هزار نفر جمعیت دارد تمام آنها را باید یک خانواده دید که همه باهم در ارتباطند و از هم تاثیر می‌گیرند. گاهی این مسئله در پیشبرد اهداف خوب است و گاهی بد.
از آنجا که روی سواد رسانه‌ای هم کار می‌کنم، متاسفانه وضعیت فیلم و سریال‌های ما خوب نیست و به نوعی تجمل‌گرایی را تبلیغ می‌کنند. در برنامه‌های تلویزیونی اگر می‌خواهند فرد را خوشبخت نشان دهند او را با خانه‌ای بسیار بزرگ و ویلایی دارای استخر و سونا به تصویر می‌کشند و این خوب نیست و حتی فرد روستایی هم از آن تاثیر می‌گیرد.
امروزه دخترانی که می‌خواهند ازدواج کنند با وسایل ابتدایی خانه بخت نمی‌روند و برای تهیه جهیزیه هزینه هنگفتی دارند اما ما توانسته‌ایم روی این مسائل کار کنیم و کمتر چشم و هم چشمی باشد چون ممکن است کسی توانایی تهیه همه آنها را نداشته باشد و اصلا لازم هم نیست همه وسایل خریداری شود و یا حتی جهیزیه باشد.
گاهی برای خانم‌ها در مجلس خانگی مطرح می‌کنم که چه لزومی دارد توستر، چایی‌ساز و … به عنوان جهیزیه خریداری شود در صورتی که اغلب استفاده هم نمی‌شود و به صورت بسته‌بندی شده بالای کابینت قرار می‌گیرد در حالی که هنگام تهیه این اقلام پدر و مادر به زحمت افتاده‌اند.
متاسفانه خیلی‌ها از هم تاثیر می‌گیرند و فرد هم فکر نمی‌کند که آیا کاری که انجام می‌دهد خوب است یا خیر و ما همه این مسائل را برای خانواده‌ها عنوان می‌کنیم. کسی که به عنوان مبلغ در جایی قرار می‌گیرد باید جریان ایجاد شده را هدایت کند البته قرص و محکم نباید بود و باید به آرامی پیش رفت و تغییراتی داشت.
در این جریان خانواده‌هایی تماس می‌گیرند و می‌گویند که ما دیگر مراسم جهازبرون و نشان دادن جهیزیه را نگرفتیم و شبانه وسایل را بردیم و چیدیم و کسی هم متوجه نشد.
علت اینکه جامعه روستایی بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد که البته شهری‌ها هم دست کمی از آن ندارند، این است که در روستا همه همدیگر را می‌شناسند و از اتفاقات و وقایع خانواده‌های هم مطلع هستند و خواه و ناخواه از هم تاثیر می‌گیرند.
سنت بسیار خوبی که روستای سولان دارد و من تشویق و ترغیب می‌کنم این است که دختران در سنی که به بلوغ فکری می‌رسیدند، ازدواج می‌کنند که ممکن است دختری در ۱۸ سالگی به بلوغ برسد و یک خانواده‌ای را بچرخاند یا در سنی مثل ۲۲ سالگی و خانواده‌ها می‌دانند که زمانی وقت شوهر دادن دخترانشان است. البته ناگفته نماند که این روزها تحت تاثیر مباحت اقتصادی متاسفانه سن ازدواج بالا رفته است.

از آنجا که شغل اکثر روستائیان دامپروری و کشاورزی است و کشاورزی هم فصلی است، ممکن است مشکلات معیشتی بروز کند، آیا چنین مشکلی در روستای سولان هم وجود دارد و اگر وجود داشته تدبیری برای آن شده است؟
امروزه وضعیت اقتصادی باعث شده همه مشکلاتی را داشته باشد و این مسئله تنها در شهر نیست و در روستا هم صدق می‌کند اما از آنجا که اغلب روستائیان کار فصلی دارند طوری برنامه‌ریزی می‌کنند که ۶ ماه پاییز و زمستان به مشکل برنخورند. ما در روستا مانند شهر افرادی ثروتمند و نیز نیازمند را داریم و اغلب هدف ما هم گرفتن کمک از دهک بالا برای دهک پایین است.
طبقه ضعیف جامعه که قشر کارگر هستند و سرمایه دائم ندارند را از طریق دارالایتام و مساکین روستا حمایت می‌کنیم، به طوری که اغلب کمک‌های مردم را با این سمت سوق می‌دهیم. موضوعی که قبلا هم عرض کردم این بود وقتی عزیزی از دنیا می‌روند وراث خیرات را به سمت کمک به نیازمندان می‌آورند.
خوشبختانه طی چند سالی که در روستا بودم این اطمینان ایجاد شده پولی که جمع‌‌آوری می‌شود اولویت‌بندی و به کسانی که واقعا نیازمندند اهدا شود، ما برای نهادینه کردن این موضوع چند سال تلاش کردیم چون اعتراض‌هایی بود که چرا مثلا به فرد معتاد کمک می‌کنیم و می‌گفتند ما چرا پول می‌دهیم به دارالایتام که به فرد معتاد بدهید که در این بین توضیحاتی داشتیم که وقتی فردی گرفتار اعتیاد می‌شود، خانواده‌اش گناهی ندارند و باید به آنها کمک کنیم.
ما به هنگام کمک به افراد نیازمند پول نقد نمی‌دهیم و با چند فروشگاه هماهنگ کرده‌ایم که به صورت کالابرگ خریدهایی داشته باشند، در خرید برنج، گوشت و حتی تعمیر اقلام خانگی کالا برگ به افراد تعلق می‌گیرد.
در حال حاضر ۱۲۰ خانوار داریم که اولویت‌بندی شده‌اند و کمک‌هایی به آنها می‌شود، از یک نفر تا پنج نفر را دارالایتام پوشش می‌دهد و در مرحله های مختلفی با کمک خیرین روستا و سازمان‌هایی حمایتی مانند کمیته امداد کمک‌هایی داریم. متاسفانه ایام کرونا خانواده‌هایی دچار مشکلات مالی شدند در صورتی که قبلا وضعیت خوبی داشتند.
روستا کوچک است و همه یکدیگر را می‌شناسند، به همین دلیل اسامی افرادی که کمک دریافت می‌کنند، کاملا محرمانه است و تنها سه نفر مطلع هستند که چه کسانی کمک دریافت کنند و ما به افرادی کمک می‌کنیم که حتی فرزندانشان هم شاید اطلاعی از این موضوع نداشته باشند.
اقلام بسیار محرمانه و به صورت شبانه توزیع می‌شود و تقریبا نمکی به زندگی معیشتی کسانی است که وضعیت زندگی خوبی ندارند و در فصل پاییز و زمستان گرفتار مشکلاتی می‌‌شوند.

از نحوه راه‌اندازی صندوق بگویید
اقساط وام که در صندوق قرض الحسنه مسجد پرداخت می‌کنیم ۱۷۰ هزار تومان و با یک برگه چک است و اگر افراد چک نداشته باشند با یک سفته‌ و بسیار راحت انجام می‌شود.
نحوه راه‌اندازی صندوق هم بسیار جالب است، روزی فردی به سراغ ما آمد و گفت که به نیابت از پدر و مادرم می‌خواهم قطعه زمینی را وقف مسجد کنم، وقفنامه تنظیم و صیغه جاری شد و با حضور چند شاهد امضا هم گرفته شد که زمین وقف مسجد شده است و متولی هم امام روستا و هیات امنای مسجد اعلام شد. در همانجا که صیغه‌نامه قرائت می‌شد، اعلام کردیم که متولی و گرداننده امام روستا و اعضای هیات امناست و در منافعی که خیّر قصد کند هزینه می‌کنند و موافقت هم صورت گرفت.
زمین کشاورزی کوچکی بود که عایدی‌اش در سال یک تا دو میلیون تومان بیشتر نمی‌شد اما مدتی بعد از اینکه فضای روستا آزاد شد به منطقه مسکونی افتاد و قیمت پیدا کرد، واقف بار دیگر آمد و گفت که پیشنهادی دارم و زمین را می‌خواهم از شما به مزایده خریداری کنم و هرکسی بیشترین قیمت را داد، من بیشتر از آن در نظر می‌گیرم تا برای خواهرم بخرم. با اعضای هیات امنای مسجد نشستیم و صحبت کردیم و دیدیم اگر زمین به فروش برسد عایداتش خیلی بیشتر می‌شود تا همانطور باقی بماند و تصمیم گرفتیم مزایده برگزار شود و افراد پیشنهاداتی داد که واقف چندمیلیونی بالاتر گفت و خرید.
وقتی پول زمین به دست ما رسید گفتیم بهترین شیوه راه‌اندازی صندوق قرض الحسنه است تا افرادی که نیازمند هستند از آن بهره‌مند شوند و واقف نیز تاکید داشت که زوجین جوان در اولویت باشند.
چون موجودی صندوق کم است و بعدا امیدواریم با کمک خیرین عایدی‌اش بالا رود، فعلا به هر زوجی ۲.۵ میلیون تومان وام تعلق می‌گیرد و شاید بتوان گفت که تاکنون ۸۰ زوج یعنی ۱۶۰ نفر به مبلغ ۲.۵ میلیون تومان وام دریافت کرده‌اند.
در این بین مرد بیماری بود و توانستیم با اعطای وام کمک‌هایی به خانواده‌ او داشته باشیم تا در تهیه خرج و مخارج خود با مشکلات زیادی مواجه نباشند، یا اینکه یخچال منزل فردی خراب شده بود و از طریق وام ۵۰۰ هزار تومانی، توانست آن را تعمیر کند. در کنار صندوق اهالی اقلام زیادی از جمله وسایل منزل را به نیازمندان هدیه می‌کنند.
از طریق تماس معلم روستا متوجه شدیم خانواده شاگردی که از یکی از روستاهای اطراف به مدرسه سولان می‌آید، در ساخت منزل دچار مشکل شده‌اند و ساختمان آنها باید به یک مرحله‌ای برسد تا وام تعلق گیرد و ندارند که این کار را انجام دهند، به فکر افتادم با یکی از خیرین این موضوع را در میان بگذارم تا اگر کمکی می‌تواند داشته باشد، گشتم و بین شماره تلفن‌هایم شماره‌اش را پیدا نکردم و با فرد دیگری تماس گرفتم و شماره او را خواستم اما همان فرد پرسید که برای چه می‌خواهم و خواست موضوع را مطرح کنم، گویا حدس زده باشد که دنبال کمک هستم و این موضوع مطرح شد و خود کمک کرد و گفت نیازی نیست از فرد دیگری کمک بگیرید و خودم حل می‌کنم، گفتم حتی شاید نتواند برگرداند که پاسخ داد مشکلی هم ندارد، انسان با شنیدن این سخنان واقعا به وجد می‌آید.

در حوزه اشتغال چطور توانستید واحدهایی را راه‌اندازی کنید؟

روستای سولان ظرفیت بسیار خوبی دارد و واقعا از هر انگشت خانم‌های آنجا یک هنر می‌بارد امام روستای موفق وقتی می‌خواهد در حوزه اشتغال و اقتصاد کار کند، ظرفیت بسیار خوبی خواهد بود که جامعه هدفش بانوان باشند.

خانم‌های روستا بسیار فعال هستند و سولان هیات فعالی دارد که برای خانم‌ها نیز برنامه‌های جدایی برگزار می‌کند و اکثر آنها هم شرکت می‌کنند، مثلا در جشن نیمه شعبان بیش از یک هزار نفر از خانم‌ها در مراسم شرکت می‌کنند که در آنجا با آنها صحبت‌هایی داریم  و مسائلی روشن می‌شود.

سال گذشته صندوق خرد روستایی با حضور مسوولان جهاد کشاورزی تاسیس شد که تولیدات بانوان از طریق این صندوق به فروش می‌رسد، خانم‌ها ترشی، شیره، خیارشور درست کرده و از سیر و موسیر چندین محصول تولید می‌کنند، برخی عروسک‌بافی، لیف‌بافی و خیاطی دارند و واقعا از هر انگشت آنها یک هنر می‌بارد.

در حوزه اشتغال بسیار می‌توان کار کرد، مردان در حوزه کشت و خرید و فروش سیر هستند و بنکدارند و بانوان هم در این عرصه بسیار خوب فعالیت می‌کنند. خانواده‌های زیر پوشش کمیته امداد را که از لحاظ معیشتی ضعیف هستند و خود کشاورز نیستند و توان این کار را ندارند با تولیدکنندگان و کارگاه‌داران ارتباط دادیم و خواستیم که از آنها برای بسته‌بندی سیر استفاده کنند.

از تولیدکنندگانی که در شهرک صنعتی بهاران تولید سیر و موسیر عمده دارند، خواسته شده که از خانم‌های نیروی کار استفاده کنند که جمعا ۱۵ تا ۲۰ نفره هستند و این اقدامات قدم‌های کوچکی در حوزه اشتغال  است.

پنج خانوار زیر پوشش کمیته امداد را هم مشغول خیاطی کردیم که تمام سفارشات متعلق به تهران است که کار در همدان تولید و در تهران به فروش می‌رسد.

در جلسات مختلف افراد را تشویق کردیم که تولیدات خود را اضافه کنند و آنها هم خواسته‌هایی داشتند که از مسوولان استانداری و بخشداری پیگیری‌هایی داشته باشیم و حمایت‌هایی صورت گیرد. در یکی از سرکشی‌های مسوولان به یکی از کارگاه‌ها، محصولات بسیار مورد استقبال قرار گرفت و ما هم در مورد مشکلات گسترش کار صحبت کردیم تا رفع شود و اشتغالزایی بیشتری صورت گیرد.

انتظار ما از روستایی به نام سولان که با سیرش می‌شناسند این بود که خیلی شاهد کمک‌های مردمی نباشیم و از طریق کشت سیر و تولید فرآورده‌ها در این راستا تمام اهالی به خودکفایی برسند، نظر شما در این خصوص چیست؟
چهار سال متوالی «جشنواره سیر» در سولان با فراز و نشیب‌های متوالی برگزار شد و از همان سال برند سیر و موسیر سولان در خبرگزاری‌های کشور و حتی جاهایی هم خارج از کشور مطرح شد و این بسیار موثر بود. به خاطر ارتفاعی که روستای سولان از سطح دریا دارد بهترین زمین‌ها را برای کشت سیر و موسیر دارد و کیفیت سیر و موسیر آن قابل مقایسه با جاهای دیگر نیست. اینکه می‌فرمایید چرا اشتغال اهالی روستا به واسطه فرآوری سیر و موسیر نیست به دو مشکل برمی‌گردد یکی اینکه کمبود زمین داریم و بسیار در مضیقه‌ایم، طوری که با پیگیری‌های بسیار زیاد موفق شدیم قسمتی از زمین و جاده ورودی روستا را از منابع طبیعی خارج کنیم و به عنوان فضای سبز فضای مسکونی شود دیگری عدم حمایت است.

چند سال دوندگی شد که اهالی بتوانند زمین موجود در جاده را به ساختمانی برای فرزندانشان تبدیل کنند و اخیرا وام‌هایی هم که توانستند بگیرند و بسیاری از خانه‌های تک واحدی و تک طبقه‌ای به چند واحدی و چند طبقه تبدیل شد که حتی برخی باور نمی‌کنند در روستای سولان خانه‌های چند طبقه ساخته شده است و این به دلیل نبود زمین است. بنابراین اینکه بخواهیم در کارخانه‌ها و کارگاه‌های به نام سولان محصولات کشاورزی خصوصا سیر و موسیر را به فرآورده‌ تبدیل کنیم امکان ندارد.
شنیده‌ام شاید چند سال قبل از اینکه وارد این روستا شوم کارگاه‌های کوچک خانگی بودند که سیر شسته و شو، حبه و تبدیل به خلال و پودر می‌شد و پساب آب که بوی خیلی بدی داشت، باعث می‌شد افراد زیادی آزرده شوند، به ویژه کسانی که از خارج روستا به آنجا می‌آمدند.
در مجموع فضایی نبود که به سمتی بروند که کارگاه‌ها و کارخانه‌ای ایجاد شود، چون اهالی همه شاکی بودند که کارگاه‌های سیر باعث شده چاه‌هایشان آلوده شود و بوی بدی را تحمل کنند، کارگاه‌ها به بیرون رفته و یک کارگاه در شهرک بهاران نمونه‌ای است که تولیدات عمده روستا و برندهای کشوری را دارد و حتی ترازیت خارج از کشور را انجام می‌دهد.
به دلیل مشکلات موجود ما نمی‌توانیم کارگاه‌ها را در روستا ایجاد کنیم و دومین موضوع نیز عدم حمایت از این تولیدات است. افرادی را می‌شناسیم که سیر و موسیر خود را فرآوری کرده‌اند اما محصولاتشان مانده است و کسی نیست بخرد یا دلال به قیمت بسیار پایین می‌خرد و مجبور می‌شوند خام فروشی کنند و نهایت می‌توان گفت که حالت سربی می‌کنند، یعنی سر و ته سیر را می‌زنند و در بسته‌های چهار کیلویی جعبه شده و به فروش می‌رسند.
این دو مشکل مدت‌هاست پیگیری می‌شود و شاید بیش از چهار سال است که موضوع اشتغال را از فرآوری سیر پیگیری می‌کنم نهایت به آن رسیدیم است که اولا زمین نداریم و کجا می‌توانیم کارخانه و کارگاه بزنیم و باید طوری باشد که نزدیک روستا برای رفت و آمد افراد باشد و دوما عدم حمایت است.
کار را به کارگاه‌های خشک و سربی و بسته‌بندی سوق دادیم تا افرادی هم که از لحاظ معیشتی در مضیقه هستند، در این کارگاه‌ها کار کنند و فضای کار برای فرآوری‌هایی مانند خیاشور و ترشی با سیر و موسیر کاملا متفاوت است و یک خلالی در سیر اتفاق می‌افتد بوی آن برای اهالی بسیار آزاردهنده است.
بالاتر از اینها ایجاد چند کارخانه تولید مواد بهداشتی نظیر شوینده‌ها از جمله شامپو بود و پیشنهاد هم شد اما به دلیل عدم وجود مکان و زمین مناسب به ثمر نرسید.البته قبل از انقلاب زمین‌های اهالی را پادگان قدس مصادره می‌کند و زمان شاه چندین هکتار از زمین‌های آنها از بین می‌رود که ما از طریق وزارت کشور پیگیری کردیم و نمایندگان مجلس را پای کار آوردیم و نهایت این شد که مبلغ زمین را بدهند چون خود زمین عودت داده نمی‌شود و حال یک عده مبالغی گرفته‌اند و یک عده هم خواهند گرفت.
چند سالی است که مشکل آب آشامیدنی در روستای سولان وجود دارد و علت انشعاباتی بوده که اتفاق افتاده و با گذشت سالها دچار اصطکاک شده و جاهایی نشتی پیدا کرده بود و اکنون روستا دفع فاضلاب ندارد. خوشبختانه طی دو سال است پیگیر‌هایی شده که امیدوارم روستا به فاضلاب شهری وصل شود و این موضوع جدی از طریق نماینده ولی فقیه پیگیری‌ شده و فردی هم ۸۰ میلیون تومان زمین وقف کرده است.
همه این مسائل به دلیل وفاق و همدلی در روستا بوده که تمام افراد زحمات زیادی می‌کشند و کم افراد دغدغه‌مندی نیستند که بخواهند مشکلات سولان حل شود.

گویا از طریق شورای فرهنگی اقدامات خوبی در روستای سولان انجام می‌شود؟
ساختار تشکیل شورای فرهنگی در روستا را وزارت کشور به استانداری ابلاغ کرده و استانداری به دهیاری و نهایت مسوول و گرداننده این شورا، امام روستا است و دهیار به عنوان دبیر جلسه و رئیس شورا و اعضای فرهنگی و موثرین اعضای شورا هستند.
قبل از اینکه این شورا از سوی وزارت کشور ابلاغ شود ما در روستای سولان آن را تشکیل داده بودیم و اتفاقات مهمی هم از این طریق محقق شده است. جلساتی که با ریش سفیدان و اهالی فرهنگ برگزار می‌کردیم اقدامات عنوان و پیگیری می‌شد که حذف برخی رسومات که عرض کردم در همین شورای فرهنگی اتفاق افتاده است.
چه اقداماتی در حوزه پیشگیری از کرونا صورت گرفته؟ ضمن اینکه نقش روحانی در این زمینه می‌تواند بسیار موثر باشد.
روستا کشور کوچک با معضلات و مشکلات شدید است، یعنی هرچه را در سطح کلان می‌بینید کوچک شده آن در روستا وجود دارد. افرادی هستند که یک سال و یک سال و نیم نامزد هستند و در این شرایط نمی‌توانند ازدواج کنند.
ابتدای شیوع کرونا هم محکم ایستادیم و مسجد را تعطیل کردیم تا به هیچ عنوان مراسمی برگزار نشود و مردم هم واقعا پای کار بودند، در ابتدای شیوع ویروس کرونا قدم‌هایی در خصوص ضد عفونی معابر با گروه‌های بسیج برداشته شد و هر شب این برنامه بود و هزینه‌ها را هم خیرین تقبل می‌کردند.
تهیه و توزیع مواد ضدعفونی‌کننده و ماسک از طریق خیرین در دستور کار بود و بین کسانی هم که شیوع بیماری کرونا دچار مشکلاتی اقتصادی شده بودند بسته‌های معیشتی توزیع کردیم.در یک مرحله ۸ راس گوسفند با پولی که از خیرین جمع‌آوری شده بود و ذبح و تقسیم شد و اخیرا یک نفر هم به نیابت از اموات خود ۲۵۰ کیلوگرم گوشت مرغ گرم برای توزیع در اختیار ما قرار داد.
در دو مرحله هر مرحله ۲۵ میلیون تومان برای تهیه بسته معیشتی جمع‌آوری کردیم و همه آنها از طریق خیرین بود و خود اهالی نیز درگیر بودند.از طریق فضای مجازی افرادی که مقیم تهران و شهرهای دیگر بودند کمک‌هایی را در این ایام به نیازمندان داشتند که در کانال‌های تلگرامی روستا هم اطلاع رسانی به کار خیر فرد ‌شد و اگر هم می‌خواست نامش ناشناس بماند تنها به قدردانی از خیر اکتفا می‌کردیم.

فرمودید ۶ سال است در این روستا هستید اگر روزی از اینجا بروید دوست دارید چه چیزی از شما به یادگار بماند و مردم روستا به چه جایی برسند؟
از اهل بیت(ع) روایتی است که آنچنان زندگی کنید که با رفتن از این دنیا بسیار خشنود و خرسند باشید و اطرافیان، آشنایان و دوستان محزون. هدف زندگی در این دنیا هم همین است و برای تبلیغ در روستاهایی به ویژه سولان همین نیت را دارم. خوشبختانه این اتفاق افتاده و در یک مقطعی که تصمیم گرفته بودم جابه‌جا شوم اکثر اهالی آمدند و به نحوی اعتراض کردند که ما تازه به شما عادت کرده‌ایم و بمانید که تصمیم گرفتم بمانم.
امیدوارم روزی را ببینیم که جامعه مورد توجه اهل بیت(ع) یعنی جامعه مومن، متدین، با تقوا، به فکر هم بودن و درد دیگران را درد خود دانستن محقق شود که هدف جامعه بشریت همین است و امیدوارم با ظهور امام عصر(عج) این اتفاق بیافتد که ما در روستای سولان قدم‌های کوچکی در این راستا برمی‌داریم.

منبع: خبرگزاری فارس

نظر خود را ثبت کنید

لینک کپی شد!